جمعه, 14 تیر 1404   9. محرم 1447
 
instagram twtr fbk telegram Aparat

مهارت پرورش عزت نفس-درس هفتم: نقش والدین در میزان عزت نفس فرزندان (قسمت سوم)

بسم الله الرحمن الرحیم

پرورش عزت نفس

    

نویسنده: مسعود بسیطی و زهرا مرادی

    

در درس پنجم ، ذیل بررسی نقش تربیتیِ والدین در میزان عزت نفس فرزندان، سه‌گانه‌ی حیاتیِ «محبت»، «توجه» و «احترام» را معرفی کردیم و گفتیم هر چه والدین در مسیر رشد و تربیت فرزندشان از این سه عامل ضروری کم بگذارند، روح فرزندشان به همان نسبت بیمارتر می‌شود و عزت نفسش کمتر می‌گردد. در درس ششم هم سه زیربنای تربیتی مهم و موثر در رشد عزت نفس را نام بردیم: باورمندی به خدایی دلسوز و توانا و اعتماد به او؛ عقل گرایی؛ ایجاد حس امنیت در خانواده؛ و نحوه‌ی تاثیرگذاری این سه عامل را بر میزان عزت نفس فرزندان بررسی نمودیم. در این درس، به چند مورد تربیتیِ دیگر که بر عزت نفس تاثیرگذار هستند، اشاره خواهیم نمود.

    

1- تقویت استقلال و خودکارآمدی:

به فرزندان‌تان اجازه دهید وظایف و مسوولیت‌های متناسب با سن خود را بپذیرند. حمایت‌ها و مداخله‌های افراطی والدین هلیکوپتری[1] به احساس دست و پاچلفتی بودن فرزندان و این جمله‌ی پرتکرار «من نمیتونم، من بلد نیستم» ختم می‌شود. در مقابل، تشویق به خودمختاری و تقویت استقلال در فرزندان، به آنها این حس را منتقل می‌کند که به توانایی‌های‌شان اعتماد دارید و همین مسئله باعث رشد عزت نفس‌شان می‌شود. اجازه‌ی کسب تجربه‌های متنوع در حوزه‌های منطقی مانند اجازه‌ی حضور در اردوهای مدرسه که بچه‌ها چند روزی از محیط همه چیز آماده‌ی خانواده دور می‌شوند، می‌تواند اقدام مثبتی در زمینه‌ی استقلال و خودکارآمدی فرزندان باشد.

    

2- تقویت حس خود پذیری:

خودپذیری یعنی خودمان را همانطور که هستیم، با همه‌ی جوانب مثبت و منفی که داریم، بپذیریم و با وجود کاستی‌ها، حالمان از خودمان بد نباشد. این پذیرش به معنی دوست داشتنِ نقاط ضعف و جنبه‌های منفی زندگی‌مان نیست؛ بلکه به معنای پذیرش واقعیت صحیح یک موقعیت است؛ چه آن واقعیت برایمان خوشایند باشد، چه نباشد. اتفاقا اگر قرار به اصلاح یا تغییر موارد نامطلوب باشد، اولین قدم، همین «خودپذیری» و عدم انکار مشکل است. فردی را در نظر بگیرید که آدم زود خشم و بددهنی است. اگر این واقعیت منفی را درباره‌ی خود نپذیرد و انکارش کند، همیشه دیگران را مقصر رفتارش می‌داند (فلانی کاری کرد که من مجبور شوم فلان حرف را به او بگویم). اما اگر بپذیرد که چنین مشکل رفتاری دارد، می‌تواند برای رفع آن تلاش کند و چاره‌ای بیاندیشد. در واقع، با خودپذیری، افراد می‌توانند بهترین نسخه‌ی خودشان را کشف کنند و به رشد شخصی بیشتر و نهایتا عزت نفس بالاتر دست پیدا کنند.

کسانی که خود را نپذیرفته‌اند، عموما نگران قضاوت و رفتار مردم هستند و همین مسئله، آرامش را از آنها سلب می‌کند. اینگونه افراد تمایل شدیدی به تایید شدن توسط دیگران دارند و تصمیمات‌شان نه بر پایه‌ی عقل یا حتی آنچه خودشان دوست دارند، بلکه بر مبنای خواست و عکس العمل اطرافیان شکل می‌گیرد. و اگر به اندازه‌ی کافی رضایتمندی در بازخورد آنها نبینند، از خودشان نا امید یا عصبانی می‌شوند. این رویه ممکن است به مرور زمان آنها را به اضطراب مزمن و یا افسردگی بکشاند.

کسی که خود را از نگاه دیگران زشت می‌داند؛ کسی که به نظرش در مقایسه با دیگران زیادی چاق یا لاغر، کوتاه یا بلند، سیاه یا سفید، ... است و حس بدی نسبت به اندامش دارد؛ کسی که بابت داشتن خانواده‌ی فعلی‌اش جلوی دیگران احساس شرمندگی و حقارت می‌کند، کسی که خود را مجموعه‌ای از نتوانستن‌ها و نداشتن‌ها تعربف می‌کند، یعنی «خودپذیری» ندارد و چنین کسی هیچ وقت نمی‌تواند احساس «ارزشمندی» و «عزت نفس» داشته باشد.

از آنجا که والدین، اولین الگوهای رفتاری برای فرزند هستند و نگرش آنها به طور مستقیم بر روی شخصیت و طرز فکر فرزندشان تاثیر می‌گذارد، در ایجاد مهارت «خودپذیری» و یا در نابود کردن آن، می‌توانند نقش بسزایی ایفا کنند.

مادری که خود، مهارت «خودپذیری» ندارد و همه‌ی فعالیتهایش بر مبنای تصدیق و تحسین دوست و آشنا و فامیل، چیده می‌شود، به فرزندش یاد می‌دهد همواره به دنبال جلب تایید اطرافیان باشد. فرزند چنین مادری، تنها وقتی احساس مثبت و رضایتمندی از خود دارد که دیگران او را تایید کرده باشند.

پدری که مدام نوجوانش را با دیگران مقایسه می‌کند و از اینکه فرزندش مانند پسر همکارش نابغه‌ی ریاضی نیست یا مانند دخترعمه اش شاگرد ممتاز مدرسه نشده، تأسف می‌خورد، به فرزندش این حس را منتقل می‌کند که به اندازه‌ی کافی برای والدینش خواستنی و قابل پذیرش نیست. در نتیجه مهارت «خودپذیری» در این فرزند، شکل نمی‌گیرد.       

مادری که با وجود چهره و اندام معمولی‌اش، چندین عمل جراحی زیبایی انجام داده و همچنان حاضر است برای زیباتر جلوه نمودن، سلامتی اش را به خطر بیندازد، و یا والدینی که از چهره‌ی آرایش کرده‌ی دختر شش ساله‌ی خود ذوق می‌کنند و قربان صدقه اش می‌روند، این تفکر را در فرزند شکل می‌دهند که چهره‌ی خدادادی اش به اندازه‌ی کافی مطلوب نیست و برای قابل پذیرش شدن، باید خود را به هر آب و آتشی بزند ...

اگر می‌خواهیم فرزندان‌مان مهارت «خودپذیری» را فرا بگیرند، باید در عمل و رفتارمان به آنها نشان دهیم همه‌ی افراد بدون توجه به ظاهرشان و جایگاه اقتصادی و اجتماعی‌شان می‌توانند منحصر بفرد و ارزشمند باشند. به آنها یاد بدهیم عمرمان ارزشمندتر از آن است که به خاطر خوشایند این و آن، تباهش کنیم. نشان‌شان دهیم آنها را همانطور که هستند دوست داریم و در کنار آن، خرسندی خود را از تلاش‌شان برای افزایش توانمندی‌ها و برطرف کردن نقاط ضعف‌شان به منظور رشد بیشتر – و نه به خاطر خوب جلوه کردن در نگاه مردم – ابراز نماییم.

اگر خودپذیری را در فرزندان ما تقویت نکنیم، در دنیایی که خیلی از آدم‌ها ظاهر فیلتر شده و نسخه‌ی غیر واقعی زندگی خود را در رسانه‌های اجتماعی مانند اینستاگرام و ... به رخ دیگران می‌کشند، دچار اضطراب اجتماعی و حس بدبختی می‌شوند و عزت نفس‌شان هم از بین می‌رود.

    

3- تاکید بر توانمندی‌ها

یکی از کمک‌های بزرگی که والدین می‌توانند در جهت افزایش «خودپذیری» و رشد «عزت نفس» فرزندان‌شان برای آنها انجام دهند، کشف توانمندی‌های فرزند و تقویت آن توانمندی هاست. قرار نیست همه، ریاضیدان و فیزیکدان و جراح شوند. شاید استعداد کسی در زمینه‌ی یادگیری زبان‌های خارجی باشد؛ شاید در حوزه‌ی موسیقی مستعد باشد؛ شاید در کارهای هنری استعداد ویژه ای داشته باشد؛ شاید از مهارت ارتباطی بالایی برخوردار باشد؛ یا استعدادش در زمینه‌های ورزشی باشد. بیش از 40 نوع استعداد و 30 مدل هوش وجود دارد که ممکن است هر کدام از ما یا فرزندان‌مان در یک یا چند مورد از آنها استعداد بالایی داشته باشیم. اگر فردی، غیر توانمند یا بی استعداد به نظر می‌رسد، دلیلش این است که هنوز نوع هوش و زمینه‌ی استعدادی او کشف نشده، نه اینکه تنبل یا بی دست و پا و خنگ باشد.

در حال حاضر، سیستم آموزش و پرورش ما، قادر به کشف صحیح توانمندی‌های فرزندان‌مان نیست و با تاکید بر هوش ریاضی و نمرات درسی، استعدادهای خاص فرزندان‌مان در نطفه خفه می‌شود. لذا این وظیفه‌ی ما والدین است که توانایی ذاتی فرزندمان را شناسایی و برای رشد و پیشرفت آن برنامه ریزی کنیم. هرچه زودتر این اتفاق بیفتد، فرزندمان زودتر طعم موفقیت و خوشبختی را می‌چشد و کمتر دچار اضطراب و سردرگمی می‌شود. وقتی فرزند ما در زمینه ای که مستعد است، به دستاوردهای خوبی برسد، اعتماد به نفسش در آن حوزه بالا می‌رود و این مسئله، روی «عزت نفسش» هم تاثیر مثبت می‌گذارد و نهایتا او را به سمت تلاش در حیطه‌های دیگر و رفع نقاط ضعفش سوق می‌دهد.

    

4- بازخوردهای مناسب

حرفها و نظرات دیگران درباره‌ی کودک یا نوجوان ما، تاثیر زیادی زیادی بر تصور و ذهنیت او از خودش می‌گذارد. هرچه تشویق‌ها و تحسین‌ها بیشتر و تحقیرها و سرزنش‌ها کمتر باشد، احساس شایستگی و خود ارزشمندی در فرزندمان بالاتر می‌رود. پس مراقب بازخوردهایی که به او می‌دهیم و تشویق‌ها و تنبیه‌هایی که برایش در نظر می‌گیریم باشیم. تخریب شخصیت، بی احترامی و توهین، مقایسه با دیگران، بدترین بازخوردهایی هستند که می‌توانیم درباره‌ی رفتارها و عملکرد فرزندمان نشان دهیم. نوجوان‌ها و جوانانی که سراغ انواع بزه مانند مواد مخدر، سرقت، عیاشی و ... رفته‌اند، عموما بازخوردهای مناسبی از والدین و اطرافیان‌شان دریافت نکرده بودند.

    

5- آموزش مهارت حل مسئله:

یکی از مهارتهای مهم که لازم است فرزندان‌مان در راستای ایجاد خودکارآمدی و رشد عزت نفس، به آن مجهز شوند، مهارت حل مسئله است. این مهارت به فرزند ما کمک می‌کند چالش‌های پیش روی خود را با موفقیت حل کند. این چالش‌ها ممکن است مسائل ساده‌ای مانند انجام تکالیف مدرسه و یا مشکلات پیچیده‌تری مانند حل تعارضات بین فردی باشند. بر خلاف تصور عموم والدین، دلیل عدم موفقیت فرزند ما در بسیاری از فعالیتها، کم بودن تلاش و پشتکارش نیست؛ بلکه به نداشتن مهارت حل مسئله مرتبط است. او چون مهارت حل مسئله را فرا نگرفته، در بسیاری از مواقع حتی نمی‌تواند مشکل پیش رو را به درستی تشخیص دهد و تحلیل کند، چه برسد به اینکه راه حل مناسبی برای برطرف کردنش پیدا کند. همچنین، حوصله و توانمندیِ جمع آوری داده‌ها و اطلاعات به درد بخور برای حل چالشِ پیش آمده را ندارد و در نتیجه، راهکارهایی که ارائه می‌دهد هم عموما نادرست و نامناسب هستند.

کودکی که فاقد مهارت حل مسئله است، همواره درمانده و وابسته به دیگران خواهد بود. از امتحان کردن روشها و راهکارهای جدید برای حل مشکلات اجتناب می‌کند؛ عجولانه عکس العمل نشان می‌دهد؛ با باج دادن یا فرار از مشکل شرایط را برای خود و خانواده اش بغرنج‌تر می‌کند؛ و حتی در بزرگسالی هم شخصیتی ناتوان، وابسته، مضطرب و با عزت نفس پایین خواهد داشت. پس به جای اینکه مدام فرزندان‌مان را از مخمصه نجات دهیم و مشکلات سر راهشان را پاکسازی کنیم، به آنها فرصت درگیر شدن با مشکلات و حل‌شان را بدهیم. مواجهه با مسائل و مشکلات مختلف در مدرسه، دانشگاه، تعاملات اجتماعی، ... و حل عقلانی آنها از مهمترین ابزارهای رشد عزت نفس و بلوغ اجتماعی فرزندان‌مان است.

کودک هفت، هشت ساله‌ای را در نظر بگیرید که هر روز با سرویس به خانه بر می‌گردد و وقتی زنگ واحدشان را می‌زند، مادر در را برایش باز می‌کند. اما یک روز از سرویس پیاده می‌شود و هرچه زنگ می‌زند، کسی در را باز نمی‌کند. راننده هم به محض پیاده کردن دانش آموز، موبایلش زنگ می‌خورد و به خیال اینکه مانند همیشه در برای کودک باز می‌شود، در حالی که مشغول صحبت با تلفن است، راه می‌افتد و می‌رود. بچه می‌ماند و یک در بسته. پنج دقیقه‌ای پشت هم زنگ می‌زند ولی کسی در را باز نمی‌کند. اگر این بچه، کودکی باشد که همیشه والدینش همه‌ی شرایط و امکانات را برای او مهیا کرده باشند و اجازه نداده باشند با چالش و مشکلی مواجه شود، این اتفاق برای او می‌تواند به مثابه یک فاجعه باشد. اولین عکس العمل چنین کودکی، به احتمال خیلی زیاد گریه است! اساسا بچه‌هایی که مهارت حل مسئله را ندارند، زیاد گریه می‌کنند. کمی که بزرگتر شوند و به سن نوجوانی و جوانی برسند، جلوی دیگران گریه نمی‌کنند اما در درون خودشان احساس ناامیدی، اضطراب و درماندگی دارند. به میانسالی که برسند، این حس ناامیدی با خشم آمیخته می‌شود و با کوچکترین چالشی از خود بداخلاقی و یا خشونت نشان می‌دهند. مثلا در اتاق را می‌کوبند، کودک‌شان را می‌زنند، ظرف و ظروف پرت می‌کنند، ... این افراد همان هایی هستند که مهارت حل مسئله را یاد نگرفته اند.

حال ببینیم اساسا به چه چیزی مهارت حل مسئله می‌گوییم. به زبان ساده، مهارت حل مسئله، مجموعه‌ای از فرآیندها و روش‌هایی هستند که فرد را قادر می‌سازد تا

-    یک مسئله را به درستی تشخیص دهد،

-    منابع و فرصت‌های مناسب برای حل آن چالش را به خوبی کشف کند،

-    داده‌ها و اطلاعات به درد بخور را جمع آوری کند،

-    وضعیت موجود را به خوبی تحلیل کند،

-    راه حل‌های خلاقانه ارائه دهد و از بین آنها بهترین گزینه را انتخاب کند،

-    با مدیریت زمان و تعیین اولویت‌ها راه حل منتخب را اجرا کند.

فراگیری مهارت حل مسئله و آموزش آن به فرزندان، خود نیازمند یک درسنامه‌ی مستقل است اما به دلیل اهمیت موضوع، عجالتا در همین درس به چند راهکار برای آموزش مهارت حل مسئله به فرزندان اشاره می‌کنیم:

O  بازی‌های هدفمند:

یکی از تمرین‌هایی که می‌تواند مهارت حل مسئله را در کودکان تقویت کند، بازی‌های نقش است. مثلا به کودک‌مان بگوییم نقش یک مهندس را بازی کند و برای انتقال ماشین‌های اسباب بازی از یک منطقه (فرش) به منطقه‌ی دیگر (فرش دیگر) راه حلی پیدا کند. سرامیک بین دو فرش مثلا دریاچه یا رودخانه است. یک راه، انتقال ماشین‌ها با کشتی و لنج می‌تواند باشد؛ راه دیگر، می‌تواند ساخت پل روی آب به کمک سازه‌های خانه بازی باشد؛ حتی ممکن است مثلا به دلیل چالش هایی مثل ارتفاع کشتی‌های عبوری از رودخانه به جای ساخت پل، فرزندمان به ساخت تونل فکر کند. در طول بازی می‌توانیم با مطرح کردن سوال و یا پیچیده نمودن شرایط، کودک را وادار به تفکر خلاقانه کنیم. هرقدر بیشتر دل به بازی بدهیم و مشارکت فعال‌تری داشته باشیم، کودکمان هم با انگیزه و شوق بیشتری برای حل مسئله وقت می‌گذارد.

بازی‌هایی مانند دوز یا نقطه بازی نیز تمرین خوبی برای کودکان محسوب می‌شوند تا قبل از انجام کاری، به عواقب انتخابشان فکر کنند. مثلا اگر مهره را در این خانه قرار دهم، حریفم می‌تواند مهره‌ی خود را آن خانه بگذارد و برنده شود ... چنین تمرین‌هایی به کودک کمک می‌کند جوانب مثبت و منفی راه حل‌هایی که برای حل یک مسئله به ذهنش می‌رسد را بررسی کند.

O صحبت درباره‌ی موقعیت‌های روزمره

پرسش و پاسخ در مورد موقعیت‌های روزمره هم باعث می‌شود مهارت حل مسئله در فرزندمان قوی‌تر شود. مثلا جلوی مغازه‌ی تعمیر مبل، دو مبل داخل پیاده رو گذاشته شده و ما نمی‌توانیم به راحتی از پیاده رو عبور کنیم. از فرزندمان بپرسیم به نظرت با این شرایط چه کنیم؟ اگر به مغازه دار تذکر بدهیم ولی اعتنایی نکند یا دعوا راه بیاندازد چه کنیم؟ اگر راهمان را تغییر دهیم و از داخل خیابان برویم، چه خوبی‌ها و چه بدی‌هایی دارد؟ ...

گاهی در موقعیت‌ها و چالش‌های روزمره می‌توان روش طوفان فکری را پیاده کرد تا فرزندمان یاد بگیرد برای حل یک مسئله راهکارهای مختلف و البته با هزینه‌ها و عواقب متفاوت می‌تواند وجود داشته باشد. لزوما اولین راهی که به ذهن‌مان خطور می‌کند، بهترین راه نیست و اگر کمی خلاقیت به خرج دهیم ممکن است راههای بهتر و کم هزینه‌تری پیدا کنیم.

O  مشورت خواستن از فرزند

وقتی از فرزندمان مشورت می‌خواهیم، علاوه بر اینکه آنها را ترغیب به فکر کردن و در نظر گرفتن جوانب مختلفِ یک مسئله می‌کنیم، این حس را هم به ایشان انتقال می‌دهیم که ایده‌هایشان ارزشمند هستند. همین مسئله باعث می‌شود با دقت و تلاش بیشتری به حل مسائل و ارائه‌ی راهکارها بپردازند.

O  الگو بودن

باور کنید هیچ استراتژی و روش آموزشی، اثربخشی و قدرتی را که الگو بودنِ والدین می‌تواند در تربیت فرزندان داشته باشد، ندارد. در آموزش مهارت حل مسئله هم همین طور است. در برخورد با چالش‌ها، به جای باختن خود، غر زدن، ناسزا گفتن به زمین و زمان، پاک کردن صورت مسئله، گریه یا خشونت، برای فرزندان خود الگوی مهارت حل مسئله باشیم. اگر آنها متوجه چالش شده‌اند، در صورت امکان اجازه بدهیم در جریان چگونه حل کردنش هم قرار بگیرند. بلند بلند فکر کنیم و شرایط موجود، امکانات، راه حل‌هایی که به ذهن‌مان می‌رسد به همراه عواقب احتمالی را با آنها در میان بگذاریم. برایشان توضیح دهیم که برخی چیزها از کنترل ما خارج هستند و برای حل مسئله باید روی چیزهایی تمرکز کنیم که می‌توانیم آنها را کنترل کنیم. و البته همانطور که در درسهای قبل تذکر داده شد، اعتماد و توکل و امید به خدای قادر مهربان را هم فراموش نمی‌کنیم.

    

6- آموزش مهارت اصلاح خطا

درست است که فرزندان ما باید عاقلانه انتخاب کردن و حل صحیح مسئله را یاد بگیرند ولی در زندگی موقعیت‌هایی پیش می‌آید که ممکن است مرتکب خطا شوند. آنها باید یاد بگیرند به جای خودخوری یا انکار و فرافکنی، اشتباه خود را بپذیرند و درصدد جبران آن برآیند. نوجوانی که بعد از اشتباهش گمان می‌کند دنیا به آخر رسیده و راه برگشتی وجود ندارد، ممکن است دست به اشتباه‌های بزرگتر دیگری هم بزند. برای اینکه چنین وضعی پیش نیاید، والدین باید چند مورد مهم را در فرزندشان نهادینه کنند:

-    به فرزندان‌مان این معرفت از خدای بزرگ را منتقل کنیم که: خدای مهربان، آمرزنده و جبران کننده است. اگر کار خطایی انجام دادیم، به جای گردنکشی و بهانه آوردن، در مقابل خداوند به اشتباه‌مان اقرار کنیم، عذرخواهی کنیم و تصمیم بگیریم مجدد آن اشتیاه را تکرار نکنیم. از خدای مهربان بخواهیم کمک‌مان کند تا عواقب ناگواری را که در اثر اشتباه ما پیش آمده تا حد امکان جبران کنیم.

-    به فرزندان‌مان این اطمینان را بدهیم که: تحت هر شرایطی، آغوش امن خانواده به روی آنها باز است و با کمک خانواده می‌توانند اتفاقات سخت را راحت‌تر پشت سر بگذارند. طبیعتا عکس العمل والدین در چالش‌ها می‌تواند این ذهنیت را در فرزندان تقویت کند یا از بین ببرد. پدری که فرزند خطاکارش را کتک می‌زند یا از خانه بیرون می‌کند، مادری که با شنیدن خطای فرزندش گریه و زاری و ناله و نفرین راه می‌اندازد، قطعا چنین حسی را به فرزندشان منتقل نمی‌کنند که هروقت اشتباهی مرتکب شد، به آغوش خانواده پناه بیاورد. بلکه این فکر را به سرش می‌اندازد که هرطور شده ماجرا را از آنها مخفی نگه دارد (مثلا به کسی که در جریان این اتفاق است باج بدهد) و یا خود را از دسترس خانواده خارج کند (مثلا از خانه فرار کند).

والدین باید مراقب باشند از چه جملاتی برای متنبّه ساختن فرزند خطاکارشان استفاده می‌کنند. عباراتی مثل «دیگه بچه‌ای به اسم تو ندارم»، «تو مایه ننگ خانواده‌ای»، «من دیگه مامانت نیستم»، «به من نگو بابا» بمب‌های آتشینی هستند که روح فرزند ما را به آتش می‌کشند، عزت نفسش را پودر می‌کنند و امید و اعتمادش را به خانواده از بین می‌برند. اگر در گذشته دچار چنین اشتباه راهبردی شده‌اید و عصبانیت خود را با گفتن چنین جملاتی خالی کرده‌اید، حتما با فرزندتان گفتگو کنید و صمیمانه و با محبت برایش توضیح بدهید که او تحت هر شرایطی پاره‌ی تن شماست و آنقدر برایتان عزیز است که حاضرید از مال و جان و آبرویتان برایش هزینه کنید و اگر آن جملات را گفته‌اید، به این دلیل بوده که از کار بد او خیلی ناراحت و عصبانی بوده اید و متوجه نبوده‌اید از چه عبارات اشتباهی استفاده کرده‌اید. بابت آن صحبتها از او عذرخواهی کنید و به فرزندتان این اطمینان خاطر را بدهید که از کارش منزجر و متنفر بوده‌اید، نه از خودش. این کار به شدت در ایجاد امنیت روانی او و رشد عزت نفسش تاثیر دارد.

-    به فرزندان‌مان یاد دهیم بعد از هر اشتباه این مسیر باید طی شود: پشیمانی، جبران، تلاش برای اینکه مجددا آن خطا تکرار نشود.

اگر فرزندان ما مهارت اصلاح خطا را یاد نگیرند، به جای حس رضایتمندی و ارزشمندی نسبت به خود، حس گناه و بی کفایتی خواهند داشت و چیزی از عزت نفس‌شان باقی نمی‌ماند. نداشتن عزت نفس، خود عاملی برای ارتکاب خطاها و اشتباهات بیشتر می‌شود.

    

7- رابطه با همسالان و دوستان مثبت

تعلق به گروه و پذیرش توسط همسالان، معمولا تصویری مثبت از خود ایجاد می‌کند. وقتی کودک یا نوجوان، خود را جزیی از گروه دوستان می‌بیند و تعریف می‌کند، احساس بهتری از خود دارد و این مسئله، مستقیما روی عزت نفسش تاثیر می‌گذارد. برخی والدین از ترس آسیب دیدنِ ادب و تربیت فرزندشان، به شکل افراطی از شکل گیری این ارتباط جلوگیری می‌کنند: جز با فلانی، با کسی دوست نشو، زنگ‌های تفریح از کلاس بیرون نرو، اگر هم رفتی، یک گوشه بنشین خوراکی‌ات را بخور؛ شرکت در اردوی مدرسه؟ به هیچ عنوان! در عوض آخر هفته خودم می‌برمت شهر بازی، ...

به جای ایجاد چنین محدودیت‌های افراطی، به فرزندان‌مان کمک کنیم دوستان قابل اعتمادتر و مناسب‌تری پیدا کنند و روابط خود را بر اساس احترام متقابل، صداقت، حمایت، حفظ ارزشهای طرفین شکل دهند.

نقطه‌ی مقابلِ والدینی که فرزندان‌شان را از تعامل با همسالان خود محروم می‌کنند، والدینی هستند که هیچ حساسیت و نظارتی بر تعاملات فرزندان‌شان ندارند و برایشان اهمیتی ندارد که فرزندشان با چه کسی وقت می‌گذراند و هم کلام و هم بازی شده است. همچنانکه ارتباط با همسالان و دوستان مناسب، تاثیر مثبتی روی موفقیتها و رشد شخصیتی فرزندمان و خصوصا افزایش عزت نفسش دارد، ارتباط با همسالان نامناسب، می‌تواند برایش خطرناک، چالش برانگیز و کشنده‌ی عزت نفسش باشد.

اما راهش محصور و محدود کردن فرزند نیست. باید فرزندان‌مان یاد بگیرند چگونه روابط ناسالم را شناسایی کنند و از آنها فاصله بگیرند. برای اینکه چنین اتفاقی بیفتد باید با مفهوم عقل و اهمیتش، همچنین شیوه‌ی به کارگیری از عقل و راههای افزایشش، آشنا باشند. همانطور که در درس ششم  هم تاکید شد، توصیه می‌کنیم در راستای عقل مدار بار آوردن فرزند، درسنامه عقل و کتاب «چگونه عاقل‌تر شویم » را مطالعه فرمایید.

نکات تربیتی موثر بر عزت نفس فرزندان، به موارد گفته شده، ختم نمی‌شوند و در چند درس اخیر، تنها به مهم‌ترین‌ها و موثرترین‌ها اشاره کردیم. امید داریم این درسنامه، در رشد عزت نفس خودتان و فرزندان‌تان موثر بوده باشد.

   

جمع بندی:

موارد تربیتی زیر، بر عزت نفس فرزندان‌مان تاثیر ویژه‌ای دارند:

-    تقویت استقلال و خودکارآمدی

-    تقویت حس خود پذیری

-    تاکید بر توانمندی‌ها

-    بازخوردهای مناسب

-    آموزش مهارت حل مسئله

-    آموزش مهارت اصلاح خطا

-    رابطه با همسالان و دوستان مثبت

 


[1]. درباره‌ی این دسته والدین در درس پنجم  توضیح داده شده است.

   

 

به ما بپیوندید: 

instagram twtr fbk telegram Aparat

  

 
امروز:امروز:2811
این هفته:این هفته:24739
در مجموع:در مجموع:8254908
Center
Pagerank