بسم الله الرّحمن الرّحیم
عهد معهود
درس گفتارهایی از: مسعود بسیطی
با اهتمام: زهرا مرادی
در دورهی «عهد معهود » با حقایقی از آفرینش آدم علیه السلام و فلسفهی آفرینش آدمی به روایت هدایتگران آسمانی آشنا خواهید شد. همچنین در این دوره، از عهدی که آدم علیه السلام با خداوند متعال میبندد سخن خواهیم گفت؛ عهدی که قرار میشود تمامی بنی آدم – از جمله من و شما – تا قیام قیامت به آن پایبند بمانند!
درس چهارم: عهد خدا با آدم علیه السلام
در جلسات گذشته به این موضوع پرداخته شد که: خداوند، آدم علیه السلام را خلق کرد و نور اهل بیت را در صُلب او قرار داد. سپس به جهت تکریم آن وجودهای شریف که قرار بود از نسل آدم علیه السلام پای بر زمین بگذارند به شیطان و ملائک امر فرمود تا بر آدم علیه السلام سجده کنند. فرشتگان سجده کردند؛ اما شیطان که از جنّیان بود، کبر ورزید و به خدا گفت من برتر از این موجود گِلی هستم و هرگز بر او سجده نخواهم کرد. خداوند او را به سبب تمرّد از فرمان الهی، از مقام و جایگاه خود بیرون نمود. شیطان، کینهی آدم را به دل گرفت و از خداوند متعال تا روز قیامت مهلت خواست که با وسوسهی آدمیان، انتقام خود را از ایشان بگیرد. خداوند حکیم به او مهلت داد؛ اما نه تا روز قیامت؛ بلکه تا روز ظهور آخرین جانشینش بر روی زمین، مهدی موعود.
در این جلسه به ادامهی ماجرا خواهیم پرداخت:
خداوند، پس از خلق آدم و همسرش حوّا، باغی مصفّا از باغهای دنیایی [1] برای سکونت در اختیارشان گذاشت تا از نعمتهای آن بهرهمند گردند و در آسایش و رفاه، بندگی خالق خویش به جای آورند. آدم علیه السلام که مسجود ملائک شده بود و اکنون نیز باغی زیبا و پر نعمت از جانب پروردگار در اختیارش قرار گرفته بود، به ذهنش چنین خطور کرد که «آیا واقعا خداوند متعال، مخلوقی برتر از من نیز خلق کرده است؟» [2] خداوند که از دل آدم علیه السلام آگاه بود، بدو وحی نمود تا به عرش الهی نظری افکند. آدم علیه السلام که به عرش نگریست، این عبارات را مشاهده نمود:
"لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ محمّد رَسُولُ اللَّهِ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ زَوْجُهُ فَاطِمَةُ سَیدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ سَیدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ" [3]
خدایی جز الله نیست؛ محمّد فرستادهی الله است؛ علی فرزند ابوطالب، امیر مومنان است و همسرش فاطمه سرور زنان عالمیان است و حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت هستند.
سپس خداوند خطاب به آدم فرمود:
"[این پنج تن یعنی محمّد، علی، فاطمه، حسن و حسین] از تو و از همهی مخلوقاتم برترند. [بدان و آگاه باش] اگر اینان نبودند، تو را خلق نمیكردم و همچنین بهشت و جهنم و آسمان و زمین را نمیآفریدم. " [4]
پس از آنکه خداوند، جایگاه والا و مقام شامخ اهل بیت علیهم السلام را به آدم گوشزد نمود، با وی عهد بست تا رسول خاتم و جانشینان ایشان را به برتری و سرپرستی قبول داشته باشد و نسبت به ایشان حسد نورزد؛ در غیر این صورت از جوار پروردگار اخراج میگردد.[5] اما شیطان که سوگند خورده بود انتقام خود را از آدم و بنی آدم بگیرد، دست به کار شد و کاری کرد تا آدم علیه السلام عهدی را که با خدا بسته بود فراموش نماید. خداوند متعال در قرآن کریم چنین میفرماید:
"وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِی وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً"[6]
و به یقین پیش از این با آدم عهد بستیم اما [آن را] فراموش كرد، و او را [در نگاهداشت آن عهد] استوار نیافتیم.
امام باقر علیه السلام به عنوان یکی از 14 مفسّر حقیقی قرآن - که علم قرآن به تمامی در سینهی ایشان است - در تبیین این آیه میفرمایند:
"خداوند از آدم علیه السلام دربارهی محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم و امامان پس از ایشان عهد گرفت. اما آدم عهدش را ترک کرد و در او عزمی برای نگهداری پیمانش وجود نداشت."[7]
ایشان در ادامه توضیح میدهند به همین دلیل که آدم علیه السلام در نگهداری عهدی که با خدا بسته بود عزم خویش را جزم نکرد، از پیامبران اولوالعزم محسوب نشد. چرا که پیامبران اولوالعزم، از این جهت «اولوالعزم» یعنی صاحبان عزم (اراده) خوانده میشوند که ایشان در عهدی که با خدا دربارهی محمّد و جانشینان پس از ایشان تا حضرت مهدی عجّ الله تعالی فرجه الشریف بسته بودند با عزم و ارادهای راسخ پابرجا ماندند.[8]
اما ببینیم چه اتفاقی رُخ داد که آدم علیه السلام عهد خود را فراموش نمود؟
همانطور که اشاره شد، خداوند به آدم علیه السلام دربارهی شأن و منزلت ویژهی پیامبر خاتم و اهل بیتش تذکر داد و آدم نیز با خدای تعالی عهد بست همواره ایشان را به برتری و سرپرستیِ خود قبول داشته باشد. اما با آنکه عهد بسته بود جایگاه خود را نسبت به ایشان فراموش نکند در دل، آرزوی داشتن جایگاه و منزلت آن چهارده وجود برگزیده را نمود.[9] شیطان هم از همین نقطه ضعف سوء استفاده کرد و آدم علیه السلام را در همین مورد وسوسه نمود.[10]
ماجرا اینگونه بود که در آن باغ مصفّا که خداوند رحمان در اختیار آدم و همسرش حوا قرار داده بود، نعمتها و میوههای متعددی وجود داشت که آنها اجازه داشتند از هر کدام به هر اندازه که مایلند استفاده کنند. اما در میان باغ، یک درخت خاص وجود داشت که آدم و حوا از نزدیک شدن به آن صریحا منع شده بودند؛ [11] درختی بهشتی که میوههای متعددی همچون سیب، انگور، خرما و حتی گندم از آن میرویید.[12] آن درخت در واقع، درخت علم رسول خاتم و خاندان پاکش بود که خداوند متعال استفاده از میوههای آن را تنها و تنها به اهل بیت اختصاص داده بود.[13]
شیطان که میدانست آدم علیه السلام تا چه اندازه مشتاق است دارای مقام و رتبهی محمّد مصطفی و اهل بیتش گردد، وی را وسوسه نمود تا برای رسیدن به آرزویش از میوهی درخت علم محمّد و آل محمّد بخورد.[14] شیطان به آدم علیه السلام و همسرش گفت اگر از میوهی این درخت بخورند، آنها نیز به همان درجه، مقام، برتری و قدرتی که اهل بیت علیهم السلام دارند دست مییابند.[15] سپس برای آنکه آن دو را از تردید خارج سازد، برای ایشان قسم خورد که راست میگوید و او خیرخواه آنهاست.[16]آدم و حوا نیز که تا آن زمان ندیده بودند کسی قسم دروغ به خدا ببندد، باور کردند که شیطان حقیقت را می گوید. به همین دلیل در حالی از میوهی آن درخت خوردند که مطمئن بودند کار خطایی انجام نمیدهند.[17]
بدین ترتیب شیطان به گونهای آدم علیه السلام را دربارهی دستیابی به جایگاه ویژهی اهل بیت ترغیب و وسوسه کرد که او به کلّی فراموش نمود هنگام ورود به این باغ با خدا عهد بسته بود همواره رسول خاتم و خاندانش را به بزرگی و برتری نسبت به خود و همهی مخلوقات، قبول داشته باشد.[18]
درنتیجه، عهدی که آدم علیه السلام با خدا بسته بود، شکسته شد و همین امر سبب اخراج آدم و حوا از آن باغ مصفّا گردید.[19]
آدم و حوا که متوجه شدند شیطان با قسم دروغ، آنها را فریب داده تا فرمان الهی را زیر پا بگذارند، از کار خود پشیمان شدند و خطاب به خالق خویش چنین عرضه داشتند:
"پروردگارا [ما با این کار] به خودمان ظلم کردیم و اگر تو ما را نبخشایی و بر ما رحم ننمایی بی تردید از زیانکاران خواهیم بود."[20]
جبراییل به فرمان الهی نزد آدم علیه السلام آمد و از او پرسید:
«آیا خداوند به تو امر نکرده بود از میوهی آن درخت نخوری؟ پس چرا نافرمانی کردی؟»[21]
آدم با چشمانی اشکبار و حالی پشیمان پاسخ داد:
«ای جبراییل؛ ابلیس به خداوند سوگند خورد که خیرخواه من است و من هرگز گمان نمیکردم مخلوقی که خداوند آن را آفریده، سوگند دروغ به خدا بخورد».[22]
جبراییل به آدم گفت حال که از کردهی خود پشیمانی، پروردگار متعال را به حق پنج تن که در آخرالزمان از صلب تو به دنیا خواهند آمد بخوان و آنها را شفیع خود قرار ده تا خدا از خطایت در گذرد.[23] آدم علیه السلام نیز دست دعا به درگاه خداوند رحمان بلند کرد و چنین گفت:
"بارخدایا؛ به حق محمّد، پیامبرت؛ و به حق علی، وصیّ پیامبرت؛ و به حق فاطمه، دختر پیامبرت و به حق حسن و حسین فرزندان پیامبرت، توبهی مرا بپذیر و بر من رحم آور".[24]
و اینچنین بود که خداوند رحمان، توبهی آدم را پذیرفت. قرآن کریم در این باره میفرماید:
"پس آدم از پروردگار خویش کلماتی را فرا گرفت، پس [خدا] توبهی او را پذیرفت، همانا او توبهپذیر و مهربان است."[25]
رسول اکرم به عنوان مبیّن و مفسّر حقیقی قرآن در تبیین «کلماتی» که آدم علیه السلام با آنها خدا را خواند تا توبهاش مورد قبول پروردگار عالمیان قرار گرفت، تصریح فرمودند که آن کلمات، ایشان و اهل بیت پاکشان هستند. [26]
آری؛ شیطان سوگند خورده بود تا آدمیان را اغوا کند و از رضایت و عبودیت خالق متعال دور سازد. در اولین اقدام خود نیز از نقطه ضعف آدم علیه السلام سوء استفاده کرد و او را دربارهی آرزویش آنچنان وسوسه نمود که عهدی را که آدم دربارهی قبول برتریِ پیامبر خاتم و اهل بیت پاکش با خدا بسته بود، فراموش کرد. اما آدم علیه السلام بر خلاف شیطان، ادب بندگی به خرج داد و به محض آنکه فهمید بر خلاف فرمان الهی رفتار نموده، با شرمندگی اظهار پشیمانی و طلب بخشش نمود. او خداوند را به حق برترین مخلوقاتش – محمّد مصطفی و خاندان پاکش – خواند و خدا نیز به حرمت ایشان آدم را مورد رحمت و بخشش خویش قرار داد. در جلسهی آینده به ادامهی تلاش شیطان در راه اغوای آدمیان خواهیم پرداخت.
نکات مهم این جلسه
- خداوند، باغی مصفّا از باغهای دنیایی برای سکونت آدم و حوّا در اختیارشان گذاشت.
- درختی بهشتی در میان باغ بود که آدم و حوا از خوردن میوههای آن منع شده بودند. آن درخت، درخت علم محمد و آل محمد بود و هیچ کس جز خود ایشان اجازه نداشت از میوههای آن بخورد.
- آدم علیه السلام با خداوند متعال عهد بست تا همواره رسول خاتم و خاندان پاکش را به برتری و سرپرستی خود قبول داشته باشد و هیچگاه به ایشان به دیدهی حسد نگاه نکند.
- شیطان که میدانست آدم علیه السلام در دل آرزو دارد به مقام و جایگاه رسول خاتم و خاندان پاکش دست یابد، با سوگندی دروغین او را فریفت. شیطان به آدم گفت اگر میخواهی به جایگاه آن چهارده برگزیده برسی، باید از میوهی درخت علم آنها بخوری. او به خدای متعال سوگند یاد کرد که راستگو و خیرخواه آدم و همسرش است.
- آدم و حوا که گمان نمیکردند مخلوقی به خداوند متعال قسم دروغ بخورد، فریب سوگند دروغین شیطان را خوردند و از میوهی درخت ممنوعه چشیدند. در حالی که عهد خود را با خدا فراموش کرده بودند.
- آدم و حوا از کار خود سخت پشیمان شدند و از پروردگار خویش طلب بخشش نمودند.
- جبراییل به آدم و حوا کلماتی ویژه آموخت تا توسط آن به درگاه الهی توبه کنند. پس از آنکه آنها خداوند متعال را به حق آن کلمات - یعنی رسول اکرم و اهل بیتش - سوگند دادند خداوند رحمان، توبهی ایشان را پذیرفت.
[1] خداوند در قرآن کریم میفرماید: "وَ قُلْنَا یادَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَ زَوْجُكَ الجَنَّةَ" یعنی: و به آدم گفتیم تو و همسرت در این باغ ساکن شوید: قرآن کریم، سوره بقره، آیه 35. هنگامی که از امام صادق علیه السلام به عنوان مبیّن و مفسّر حقیقی قرآن دربارهی «الجَنَّةَ» یا همان باغی که در این آیه از آن سخن گفته شده، سوال کردند، ایشان فرمودند: "جَنَّةٌ مِنْ جِنَانِ الدُّنْیا تَطْلُعُ فِیهَا الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ لَوْ كَانَتْ مِنْ جِنَانِ الْخُلْدِ مَا خَرَجَ مِنْهَا أَبَدا" یعنی: باغی از باغهای دنیایی بود که ماه و خورشید در آن طلوع میکردند و اگر از باغهای بهشتی بود هیچ گاه از آن خارج نمیشدند: بحارالانوار، ج 6، ص 285.
[2] امام رضا علیه السلام میفرمایند: "إِنَّ آدَمَ ع لَمَّا أَكْرَمَهُ اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ بِإِسْجَادِ مَلَائِكَتِهِ لَهُ وَ بِإِدْخَالِهِ الْجَنَّةَ قَالَ فِی نَفْسِهِ هَلْ خَلَقَ اللَّهُ بَشَراً أَفْضَلَ مِنِّی فَعَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَا وَقَعَ فِی نَفْسِهِ فَنَادَاهُ ارْفَعْ رَأْسَكَ یا آدَمُ فَانْظُرْ إِلَى سَاقِ عَرْشِی فَرَفَعَ آدَمُ رَأْسَهُ فَنَظَرَ إِلَى سَاقِ الْعَرْشِ فَوَجَدَ عَلَیهِ مَكْتُوباً لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ- محمّد رَسُولُ اللَّهِ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ زَوْجُهُ فَاطِمَةُ سَیدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ سَیدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّة ... وَ هُمْ خَیرٌ مِنْكَ وَ مِنْ جَمِیعِ خَلْقِی وَ لَوْلَاهُمْ مَا خَلَقْتُكَ وَ لَا خَلَقْتُ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ وَ لَا السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ فَإِیاكَ أَنْ تَنْظُرَ إِلَیهِمْ بِعَینِ الْحَسَدِ فَأُخْرِجَكَ عَنْ جِوَارِی" یعنی: وقتى خداوند، آدم علیه السلام را به واسطهی سجده كردن ملائكه گرامى داشت و او را داخل بهشت نمود در دلش خطور كرد كه «آیا خداوند خلقى برتر از من آفریده است؟» خداوند آنچه را از دل او گذشت، دانست. به او وحى كرد كه «ای آدم سرت را بلند كن و به ساق عرش نظر افکن». آدم سرش را بالا آورد و به ساق عرش نگاه كرد. دید آنجا نوشته شده: «خدایی جز الله نیست؛ محمّد فرستادهی الله است؛ علی فرزند ابوطالب، امیر مومنان است و همسرش فاطمه سرور زنان عالمیان است و حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت هستند» ... ایشان از تو و از همهی مخلوقاتم برترند. اگر آنها نبودند تو را خلق نمیكردم و همچنین نه بهشت و جهنم و نه آسمان و زمین را نمیآفریدم. مبادا به آنها با دیدهی حسادت نگاه كنى كه از جوار خود خارجت میكنم": عیون اخبارالرضا، ج 1، ص 306 و 307. ؛ تفسیر برهان، ج 2، ص 186، ذیل آیات 35 و 36 سوره بقره. ؛ بحارالانوار، ج 26، ص 273.
[3]"فَعَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَا وَقَعَ فِی نَفْسِهِ فَنَادَاهُ ارْفَعْ رَأْسَكَ یا آدَمُ فَانْظُرْ إِلَى سَاقِ عَرْشِی فَرَفَعَ آدَمُ رَأْسَهُ فَنَظَرَ إِلَى سَاقِ الْعَرْشِ فَوَجَدَ عَلَیهِ مَكْتُوباً لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ- محمّد رَسُولُ اللَّهِ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ زَوْجُهُ فَاطِمَةُ سَیدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ سَیدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّة": بنگرید به پاورقی پیشین
[4]"وَ هُمْ خَیرٌ مِنْكَ وَ مِنْ جَمِیعِ خَلْقِی وَ لَوْلَاهُمْ مَا خَلَقْتُكَ وَ لَا خَلَقْتُ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ وَ لَا السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ":بنگرید به پاورقی شماره 2.
[5]"فَإِیاكَ أَنْ تَنْظُرَ إِلَیهِمْ بِعَینِ الْحَسَدِ فَأُخْرِجَكَ عَنْ جِوَارِی":بنگرید به پاورقی شماره 2. ؛ همچنین بنگرید به پاورقی شماره 8.
[6]قرآن کریم، سوره طه، آیه 115.
[7]امام باقر علیه السلام در تبیین آیه 115 سوره طه میفرمایند: "قَالَ عَهِدْنَا إِلَیهِ فِی محمّد وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ فَتَرَكَ وَ لَمْ یكُنْ لَهُ عَزْمٌ أَنَّهُمْ هَكَذَا": کافی، ج 1، ص 416. ؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 780. ذیل آیه 115 سوره طه. ؛ متن فارسی این حدیث در تفسیر جامع، ج 4، ص 306 و 307 نیز آورده شده است.
[8]"قَالَ عَهِدْنَا إِلَیهِ فِی محمّد وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ فَتَرَكَ وَ لَمْ یكُنْ لَهُ عَزْمٌ أَنَّهُمْ هَكَذَا وَ إِنَّمَا سُمِّی أُولُو الْعَزْمِ أُوْلِی الْعَزْمِ لِأَنَّهُ عَهِدَ إِلَیهِمْ فِی محمّد وَ الْأَوْصِیاءِ مِنْ بَعْدِهِ وَ الْمَهْدِی وَ سِیرَتِهِ وَ أَجْمَعَ عَزْمُهُمْ عَلَى أَنَّ ذَلِكَ كَذَلِكَ وَ الْإِقْرَارِ بِه": بنگرید به پاورقی پیشین.
[9] امام رضا علیه السلام در ادامهی حدیثِ نقل شده در پاورقی شماره 2 میفرمایند: "فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ ... فَإِیاكَ أَنْ تَنْظُرَ إِلَیهِمْ بِعَینِ الْحَسَدِ فَأُخْرِجَكَ عَنْ جِوَارِی فَنَظَرَ إِلَیهِمْ بِعَینِ الْحَسَدِ وَ تَمَنَّى مَنْزِلَتَهُمْ فَتَسَلَّطَ الشَّیطَانُ عَلَیهِ حَتَّى أَكَلَ مِنَ الشَّجَرَةِ الَّتِی نُهِی عَنْهَا" یعنی: خداوند عزّ و جلّ فرمود ... مبادا به ایشان (رسول خاتم و اهل بیتش) با دیدهی حسد نگاه كنى كه از جوار خود خارجت میكنم. اما آدم با چشم حسد به آنها نگریست و مقام آنها را آرزو نمود. پس شیطان بر او مسلّط گشت تا این كه از درخت ممنوعه خورد": عیون اخبارالرضا، ج 1، ص 307.
[10] بنگرید به پاورقی پیشین.
[11]خداوند در قرآن کریم میفرماید: "وَ قُلْنَا یادَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَ زَوْجُكَ الجَنَّةَ وَ كُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَیثُ شِئْتُمَا وَ لَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِین" یعنی: ای آدم تو و همسرت در این باغ سکنی گزینید و از [میوههای] آن از هر کجا که خواستید بخورید و [اما] به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید بود: قرآن کریم، سوره بقره، آیه 35.
[12]امام حسن عسکری میفرمایند: "هِی شَجَرَةٌ تَمَیزَتْ مِنْ بَینِ أَشْجَارِ الْجَنَّةِ أَنَّ سَائِرَ أَشْجَارِ الْجَنَّةِ كَانَ كُلُّ نَوْعٍ مِنْهَا یحْمِلُ نَوْعاً مِنَ الثِّمَارِ وَ الْمَأْكُولِ وَ كَانَتْ هَذِهِ الشَّجَرَةُ وَ جِنْسُهَا تَحْمِلُ الْبُرَّ وَ الْعِنَبَ وَ التِّینَ وَ الْعُنَّابَ وَ سَائِرَ أَنْوَاعِ الثِّمَارِ وَ الْفَوَاكِهِ وَ الْأَطْعِمَةِ فَلِذَلِكَ اخْتَلَفَ الْحَاكُونَ بِذِكْرِ الشَّجَرَةِفَقَالَ بَعْضُهُمْ هِی بُرَّةٌ وَ قَالَ آخَرُونَ هِی عِنَبَةٌ وَ قَالَ آخَرُونَ هِی تِینَةٌ وَ قَالَ آخَرُونَ هِی عُنَّابَة" یعنی: آن [درخت] درختی متمایز از سایر درختان باغ بود. چراکه درختان دیگر [تنها] یک نوع میوه و خوردنی میدادند اما این درخت، گندم، انگور، عناب، انجیر و سایر انواع خوردنیها و میوهها و خوراکیها را تولید میکرد. از این روست که راویان، دربارهی این درخت دچار اختلاف شدند؛ برخی آن را گندم خوانده اند، بعضی انگور، دیگرانی انجیر و برخی دیگر عنّاب: بحارالانوار، ج 11، ص 190.
[13]امام حسن عسكرى علیه السّلام – یازدهمین جانشین و مبیّن حقیقی قرآن پس از رسول خاتم - دربارهی درختی که آدم و حوا از آن منع شدند چنین میفرمایند: "وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ شَجَرَةَ الْعِلْمِ شَجَرَةَ عِلْمِ محمّد وَ آلِ محمّد آثَرَهُمُ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ دُونَ سَائِرِ خَلْقِهِ فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَى- وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ شَجَرَةَ الْعِلْمِ فَإِنَّهَا لِمحمّد وَ آلِهِ خَاصَّةً دُونَ غَیرِهِمْ لَا یتَنَاوَلُ مِنْهَا بِأَمْرِ اللَّهِ إِلَّا هُمْ ... وَ قَالَ اللَّهُ وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ تَلْتَمِسَانِ بِذَلِكَ دَرَجَةَ محمّد وَ آلِ محمّد فِی فَضْلِهِمْ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَصَّهُمْ بِهَذِهِ الدَّرَجَةِ دُونَ غَیرِهِمْ وَ هِی الشَّجَرَةُ الَّتِی مَنْ تَنَاوَلَ مِنْهَا بِإِذْنِ اللَّهِ أُلْهِمَ عِلْمَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ مِنْ غَیرِ تَعَلُّمٍ وَ مَنْ تَنَاوَلَ مِنْهَا بِغَیرِ إِذْنِ اللَّهِ خَابَ مِنْ مُرَادِهِ وَ عَصَى رَبَّه" یعنی: درخت ممنوع، درخت علم است؛ درخت علم محمّد و آل محمّد صلى الله علیه و آله و سلم كه با آن، خداوند ایشان را بر سایر مخلوقاتش برتری داد. از این روست که [به آدم و حوا] فرمود به این درخت نزدیک نشوید. [چراکه آن] درخت علم است که تنها به محمّد و خاندانش اختصاص دارد و به امر خدا هیچ کس جز ایشان از آن تناول نمى كند (به کسی جز ایشان خدا اذن نداده که از میوهی آن درخت بخورد) ... «و به این درخت نزدیك نشوید» تا بخواهید [با خوردن از آن] درجهی محمّد و آل او را در برتری طلب كنید، چراکه خداوند این درجه [از برتری] را تنها به ایشان اختصاص داده است. و آن درختی است که هركه به اذن الهى از آن بخورد علم اولین و آخرین بدون آموزش به او الهام میشود، و هركه بىاذن الهى از آن بخورد به مراد خود نمىرسد و پروردگارش را نافرمانى كرده است: تفسیر برهان، ج 1، ص 178. ذیل آیات 35 و 36 سوره بقره. ؛ بحارالانوار، ج 11، ص 189 و 190.
[14]بنگرید به پاورقی شماره 9.
[15]امام حسن عسكرى علیه السّلام در ادامهی روایت مذکور در پاورقی شماره 13 میفرمایند: "فَأَزَلَّهُمَا الشَّیطانُ عَنْها عَنِ الْجَنَّةِ بِوَسْوَسَتِهِ وَ خَدِیعَتِهِ وَ إِیهَامِهِ وَ غُرُورِهِ بِأَنْ بَدَأَ بِآدَمَ فَقَالَ- ما نَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَكُونا مَلَكَینِ إِنْ تَنَاوَلْتُمَا مِنْهَا تَعْلَمَانِ الْغَیبَ وَ تَقْدِرَانِ عَلَى مَا یقْدِرُ عَلَیهِ مَنْ خَصَّهُ اللَّهُ تَعَالَى بِالْقُدْرَةِ- أَوْ تَكُونا مِنَ الْخالِدِینَ لَا تَمُوتَانِ أَبَداً- وَ قاسَمَهُما حَلَفَ لَهُمَا إِنِّی لَكُما لَمِنَ النَّاصِحِین" یعنی: شیطان با وسوسه، نیرنگ، به اشتباه انداختن، و سخنان فریب آمیز آن دو (آدم و حوا) را از آن باغ لغزاند (خارج کرد) و ابتدا شروع به صحبت کردن با آدم کرد و گفت: خداوند شما را از خوردن [میوهی] این درخت منع نکرده مگر برای آنکه نمیخواسته شما دو فرشته شوید؛ [چراکه] اگر از این درخت بخورید [شما نیز مانند محمّد و آل محمّد: بنگرید به پاورقی شماره 9] علم غیب پیدا میکنید و قدرتتان به اندازهی قدرت آنها که خدا بدیشان قدرت اختصاص داده میگردد و یا از جاودانگان خواهید شد که هیچ گاه مرگ شما را در بر نمیگیرد. سپس شیطان برای آن دو سوگند خورد که قطعا خیرخواه آنهاست: تفسیر برهان، ج 1، ص 179. ذیل آیات 35 و 36 سوره بقره. ؛ بحارالانوار، ج 11، ص 190.
[16]"وَ قاسَمَهُما إِنِّی لَكُما لَمِنَ النَّاصِحینَ": قرآن کریم، سوره اعراف، آیه 21. ؛ همچنین بنگرید به پاورقی پیشین.
[17]امام رضا علیه السلام میفرمایند: "لَمْ یكُنْ آدَمُ وَ حَوَّاءُ شَاهَدَا قَبْلَ ذَلِكَ مَنْ یحْلِفُ بِاللَّهِ كَاذِباً فَدَلَّاهُما بِغُرُورٍ فَأَكَلَا مِنْهَا ثِقَةً بِیمِینِهِ بِاللَّه" یعنی: آدم و حوا قبل از آن کسی را ندیده بودند که قسمِ دروغ به خدا بخورد، پس [شیطان] با نیرنگ و حیله آنها را به (خوردن از میوهی درخت) راهنمایی نمود، پس در حالی از آن خوردند که به علت قسم خوردن شیطان به خدا، مطمئن بودند [که کار آن ها ایراد ندارد]: عیون اخبارالرضا، ج 1، ص 196.
[18]بنگرید به پاورقی شماره 6 تا 8.
[19] "فَأَزَلَّهُمَا الشَّیطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِیهِ وَقُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِی الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِینٍ": قرآن کریم، سوره بقره، آیه 36.
[20]"رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ": قرآن کریم، سوره اعراف، آیه 23.
[21] امام صادق علیه السلام میفرمایند: "فَنَزَلَ عَلَیهِ جَبْرَئِیلُ ع فَقَالَ یا آدَمُ أَ لَمْ ... أَمَرَكَ أَنْ لَا تَأْكُلَ مِنَ الشَّجَرَةِ فَلِمَ عَصَیتَهُ قَالَ یا جَبْرَئِیلُ إِنَّ إِبْلِیسَ حَلَفَ لِی بِاللَّهِ إِنَّهُ لِی نَاصِحٌ- وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّ خَلْقاً یخْلُقُهُ اللَّهُ أَنْ یحْلِفَ بِاللَّهِ كَاذِبا" یعنی: پس جبرییل بر او (آدم علیه السلام) نازل شد و گفت یا آدم آیا خداوند به تو امر نکرد از [میوهی] این درخت نخور؟ پس چرا نافرمانی نمودی؟ [آدم علیه السلام] پاسخ داد [آری؛ اما] ابلیس برای من به خدا سوگند خورد که خیرخواه من است و من گمان نمیکردم مخلوقی که خدا آن را خلق کرده است به دروغ سوگند خدا بخورد: بحارالانوار، ج 11، ص 162. ؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 181. ذیل آیات 35 و 36 سوره بقره.
[22] همان.
[23] رسول خاتم میفرمایند: "لَمَّا نَزَلَتِ الْخَطِیئَةُ بِآدَمَ وَ أُخْرِجَ مِنَ الْجَنَّةِ أَتَاهُ جَبْرَئِیلُ ع فَقَالَ یا آدَمُ ادْعُ رَبَّكَ قَالَ یا حَبِیبِی جَبْرَئِیلُ مَا أَدْعُو قَالَ قُلْ رَبِّ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ الْخَمْسَةِ الَّذِینَ تُخْرِجُهُمْ مِنْ صُلْبِی آخِرَ الزَّمَانِ إِلَّا تُبْتَ عَلَی وَ رَحِمْتَنِی فَقَالَ لَهُ آدَمُ یا جَبْرَئِیلُ سَمِّهِمْ لِی قَالَ قُلِ اللَّهُمَّ بِحَقِّ محمّد نَبِیكَ وَ بِحَقِّ عَلِی وَصِی نَبِیكَ وَ بِحَقِّ فَاطِمَةَ بِنْتِ نَبِیكَ وَ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ سِبْطَی نَبِیكَ إِلَّا تُبْتَ عَلَی فَارْحَمْنِی فَدَعَا بِهِنَّ آدَمُ فَتَابَ اللَّهُ عَلَیهِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَیهِ وَ مَا مِنْ عَبْدٍ مَكْرُوبٍ یخْلِصُ النِّیةَ وَ یدْعُو بِهِنَّ إِلَّا اسْتَجَابَ اللَّهُ لَه": بحارالانوار، ج 26، ص 333.
[24] همان.
[25] "فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَیهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیم": قرآن کریم، سوره بقره، آیه 37.
[26] رسول خاتم میفرمایند: "فَلَمَّا عَصَى آدَمُ رَبَّهُ وَ سَأَلَهُ بِحَقِّنَا أَنْ یتَقَبَّلَ تَوْبَتَهُ وَ یغْفِرَ خَطِیئَتَهُ فَأَجَابَهُ وَ كُنَّا الْكَلِمَاتِ تَلَقَّاهَا آدَمُ مِنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- فَتابَ عَلَیهِ وَ غَفَرَ لَه" یعنی: هنگامی که آدم از [فرمان] خدا نافرمانی کرد، به حق ما (اهل بیت) از خدا خواست تا توبهاش را قبول کند و از خطایش بگذرد؛ پس [از این رو] خدا نیز خواستهاش را اجابت فرمود. ما هستیم آن «کلمات» که آدم از پروردگارش فراگرفت پس خداوند توبهاش را پذیرفت و او را بخشید: تفسیر برهان، ج 2، ص 443. ذیل آیات 74 تا 76 سوره انعام. ؛ بحارالانوار، ج 35، ص 23.
امروز: | 3716 | |
این هفته: | 14250 | |
در مجموع: | 7533947 |