بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفاوت «شأن امامت» امام زمان با «شأن قائمیت» ایشان
با اهتمام: زهرا مرادی
گروه سنی: 16 تا 18 سال (دهم تا دوازدهم متوسطه)
متن محتوا با عنوان «شأن امامت امام زمان تعطیل نیست!»
سلام
امروز نهم ربیع الاول است.
نهم ربیع الاول سالروز به امامت رسیدن امام زمان، حضرت مهدی علیه السلام است. امامت حضرت مهدی علیه السلام از بعضی جوانب، حساستر از امامت ائمهی پیشین بود. چراکه ایشان آخرین نفر از جانشینان الهی بودند و ماموریتی ویژه بر عهدهشان بود. مردم هم از این موضوع باخبر بودند. آنها با توجه به صحبتها و بشارات پیامبر و اهل بیت علیهم السلام میدانستند که خداوند مهربان، 12 جانشین برای رسول خاتم تعیین کرده. پیامبر، بارها و بارها اسامی این 12 جانشین را به مردم گفته بود و تاکید کرده بود کلام آنها کلام خداست و سرپیچی و دشمنی با آنها، گردنکشی در مقابل خداست.
پیامبر در روز غدیر هم به صورت رسمی اعلام کرد پس از من علی بن ابیطالب، بعد از او حسن، سپس حسین و نه فرزند از نسل حسین به امامت میرسند که آخرین آنها مهدی علیه السلام است. همان مهدی که همهی پیامبران گذشته به آمدنش بشارت داده بودند.[1] همان منجی که به دست او همهی حکومت های فاسد و ظالم به زیر کشیده میشد و در سایهی رحمت و عدالتش همهی مردم طعم خوشبختی و آزادی و سلامتی و امنیت را میچشیدند.
اما همان قدر که دردمندان و مظلومان تاریخ چشم انتظار به دنیا آمدن منجی آخرالزمان بودند، دستگاه فاسد و زورگوی حکومتی هم منتظر بود! آنها به هر حربهای متوسل شده بودند تا از امتداد نسل امام حسین علیه السلام و در نتیجه به دنیا آمدن منجی جلوگیری کنند. اما غافل بودند که خدا اراده کرده با آمدن هر 12 امام، نور خود را تمام کند![2]
جانشینان پیامبر یکی پس از دیگری به امامت رسیده بودند و نوبت به امام حسن عسکری علیه السلام رسیده بود. معتمد عباسی چشم از امام حسن برنمیداشت. تمام مدتِ امامتِ امام حسن عسکری یا در زندان گذشت و یا در حصر خانگی. معتمد، علاوه بر آنکه مراقب بود مردم به رهبری امام حسن عسکری توطئه و شورشی علیه حکومتش به راه نیندازند، مواظب بود ببیند آن موعود آسمانی کِی به دنیا میآید که سر به نیستش کند.
او جاسوسهایی را به خانهی امام میفرستاد تا از حال و اوضاع داخل خانه و اینکه آیا همسر امام باردار است یا نه، خبر بیاورند. اما به خواست خدا، تولد حضرت مهدی کاملا مخفیانه انجام شد. پس از تولد هم جز افراد امین و نزدیک به امام، کسی از وجود حضرت مهدی خبردار نشد. تا اینکه معتمد تصمیم گرفت برای همیشه خیال خود را راحت کند و امام حسن عسکری را از جلوی چشم خود بر دارد.
او که مطمئن بود امام حسن، فرزندی ندارد، به خیال خام خود با یک تیر، دو نشان میزد: هم از دست امام حسن عسکری خلاص میشد و هم از به دنیا آمدن منجی جلوگیری میکرد. امام را با زهری قوی به شهادت رساند و برای اینکه محکم کاری کرده باشد، جاسوسان خود را فرستاد تا ببینند همسر امام، باردار است یا نه. غافل از اینکه حضرت مهدی در آن ایام 5 ساله بودند.
سنّت این بود که هر امامی که به شهادت میرسید، جانشین پس از او بر جنازهاش نماز میخواند. به همین دلیل مردم همه کنجکاو بودند ببینند چه کسی بر امام نماز میخواند. عدهای اطراف جعفر، برادر امام حسن عسکری را گرفته بودند و به او مصیبت از دست دادن برادرش را تسلیت میگفتند و به امامت رسیدنش (!) را تبریک میگفتند. جعفر هم طوری رفتار میکرد که انگار جانشین امام حسن عسکری است. بعضی از مردم که جعفر کذّاب را میشناختند و میدانستند او حدود خدا را رعایت نمیکند و اهل گناه است، از دیدن چنین صحنهای شوکه شده بودند. آنها به این فکر میکردند که اگر قرار باشد فرستاده و جانشین خدا کسی مثل جعفر باشد، بهتر است کلا مسئلهی امامت را منکر شوند.
اما هنگامی که جعفر آماده شد تا بر جنازهی امام نماز بخواند، کودکی خوش سیما و با ابهت از اتاقی بیرون آمد و ردای او را کشید و گفت: «عمو؛ کنار بایست که من برای خواندن نماز بر پدرم از شما سزاوارترم!»[3]
جعفر که هم غافلگیر شده بود و هم مبهوت جمال و ابهت کودکی بود که تا به حال ندیده بود، بی آنکه مقاومت کند، کنار ایستاد تا حضرت مهدی بر امام حسن نماز بخوانند. مردم هم مانند جعفر، گیج و متحیر پشت سر حضرت مهدی قامت بستند و به نماز ایستادند. بعد از نماز، امام زمان به اتاقی رفتند و از چشم مردم دور شدند.
از همان روز، یعنی روزی که حضرت مهدی به امامت رسیدند، غیبت ایشان نیز آغاز شد. خداوند حکیم اراده کرده بود آخرین حجتش را از دسترس مردم خارج کند تا او را نیز مانند پدرانش به شهادت نرسانند. مهدی علیه السلام ذخیرهی الهی بود و باید جان عزیزش برای انجام ماموریتی منحصر بفرد حفظ میشد. او همان کسی بود که قرار بود همهی انسانها را از جهل و ظلم و فساد و بیماری و فقر و زجر نجات دهد. باید زنده میماند تا هدف خدا را از آفرینش آدمیزاد محقق سازد و همهی انسانها را به بندگیِ خالق شان هدایت کند.
اما مردم باید بابت قدرنشناسی خود دربارهی نعمت وجود حجت های الهی تنبیه میشدند. آنها چنان رفتاری با برترین و برگزیدهترین مخلوقات خلقت – یعنی محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت پاکش -کرده بودند که دشمن با دشمن نمیکند!
مگر رسول رحمت و امامانِ پس از او جز خوشبختی و هدایتِ مردم چه میخواستند؟ آیا مزد آن همه دلسوزی و محبت این بود که بر سر رسول خدا شکمبهی گوسفند بیندازند و دندان و پیشانیاش را بشکنند؟ دخترش را بین در و دیوار شهید کنند؟ فرق جانشینش را بر سر سجادهی نماز با شمشیر زهر آلود بشکافند؟ حسنش را مسموم کنند و به جنازه اش هم رحم نکنند؟ حسینش را با لب تشنه همچون قوچی سر ببرند؟[4] و امامان بعدی را یکی پس از دیگری زندان و شکنجه و مسموم کنند؟
آیا چنین مردمی که یا دستشان مستقیم در این جنایات آلوده بود و یا با سهل انگاری و تنها گذاشتن اهل بیت علیهم السلام زمینهی ظلم به آنها را ایجاد کرده بودند، سزاوار نجات و زندگی در عصر طلاییِ حکومت مهدی علیه السلام بودند؟ آنها باید تنبیه میشدند. باید آنقدر در ظلم و فسادی که خودشان به دست خودشان درست کرده بودند، دست و پا میزدند تا قدر نعمت حضور حجت خدا را بدانند و از کردهی خود پشیمان شوند.
کم کم ندیدن امام و دور از دسترس بودن ایشان تبدیل به فتنهای بزرگ شد. بعضی به کل وجود امام زمان را منکر شدند؛ بعضی هم گفتند امامِ غایب که به کاری نمیآید، پس بود و نبودش فرقی نمیکند؛ بعضی هم سر عدهای ساده لوح را کلاه گذاشتند و خود را امام زمان معرفی کردند.
خلاصه، نتیجه این شد که میبینید. هزار و صد و خوردهای سال از نهم ربیع الاول سال 260 هجری گذشته و مردم بی آنکه حواسشان باشد امام زمان زنده و در غیبت است، روزشان را شب میکنند.
مشکل اصلی از اینجا ناشی میشد که مردم، شأن امامت امام زمان را منوط و وابسته به شأن قائمیت ایشان گرفتند. یعنی فکر کردند تا زمانی که حضرت مهدی قیام نکند و ظاهر نشود، پس شأن امامتش هم تعطیل است! در حالی که این دو مقوله، دو موضوع مستقل هستند. امام زمان، امام زندهی این زمان هستند؛ چه در غیبت باشند، چه ظهور کنند. پس شأن امامت ایشان در زمان غیبت هم سر جای خود است. همان طور که امیرالمومنین امام بودند، حضرت مهدی هم امام هستند؛ همان طور که امام عسکری امام بودند، حضرت مهدی هم امام هستند ... مسئلهی امامت ربطی به دیده شدن و دیده نشدن ندارد.
مگر ائمهی قبلی همیشه در دسترس مردم بودند؟ مگر مثلا مردم در زمان امام حسن عسکری یا امام کاظم علیهما السلام به امامشان دسترسی داشتند؟ امام که یا در زندان بود و یا در حصر خانگی. آیا مردمِ آن دوره میگفتند ما که نمیتوانیم اماممان را ببینیم، پس بود و نبود امام فرقی به حالمان نمیکند؟
آیا شأن امامت امام به این است که ما هر وقت اراده کردیم راه بیفتیم برویم دم خانهی امام و در بزنیم و بگوییم من فلان سوال یا فلان مشکل را دارم؟ مگر امام هر زمانی چشم و گوش خدا نیست؟ مگر نمیداند هر کدام از ما در چه حالی هستیم؟ مگر راز دل مان را نمیداند؟ زمزمهی دعای مان را نمیشنود؟
مگر وقتی به حرم امام رضا میرویم و گوشهای میایستیم و با توجه، سلام میدهیم، بعد حاجتهایمان را میگوییم یقین نداریم که امام رضا ما را میبینند و صدایمان را میشنوند؟ امام رضا که از نظر جسمی بین ما نیستند و شهید شدهاند؛ اما امام زمان حتی از نظر فیزیکی و جسمی هم بین ما هستند. روی همین زمین زندگی میکنند؛ در خیابان های شهرمان رفت و آمد میکنند؛ بین همین مردم آمد و شد دارند؛ ... فقط ما ایشان را نمیبینیم و یا اگر ببینیم نمیشناسیم.
پس چطور دست امام رضا را در برآورده شدن حاجاتمان بازتر از امام زندهی زمان میبینیم و ایشان را نسبت به حال و روزمان آگاه تر از حضرت مهدی میپنداریم؟
شأن امامت امام زمان ربطی به ظهور و غیبت ندارد. اگر حضرت مهدی را به عنوان جانشین زندهی خدا بر روی زمین قبول داشته باشیم، ایشان را بر رفتار و نیتهای خود آگاه بدانیم، در ریز و درشت کارهایمان به ایشان توجه کنیم، حاجاتمان را بر ایشان عرضه کنیم، ... شأن امامتشان را پاس داشتهایم. با این کار نه تنها زندگیمان را به برکت و موفقیت و خوشبختی نزدیکتر میکنیم، بلکه کمی از غربت امامی که از هر پدری دلسوزتر است اما توسط فرزندانش طرد شده، کم میکنیم.
نهم ربیع الاول بهانهی خوبی است برای اینکه توجهمان را به شأن امامت امام مهربانمان بیشتر کنیم؛ ارادت و اعتقادمان به ایشان را اقرار کنیم؛ بیعتمان را برای یاریشان تجدید کنیم و بگوییم «برای زودتر آمدنتان و تمام شدن غربت غیبتتان دعا میکنیم.»
[1] اشاره به بخشی از خطابهی غدیر که پیامبر دربارهی حضرت مهدی فرمودند: "أَلَا إِنَّهُ قَدْ بَشَّرَ بِهِ مَنْ سَلَفَ بَینَ یدَیه" یعنی: آگاه باشید که پیشینیان به آمدنش بشارت دادهاند: بحارالانوار، ج 37، ص 214.
[2] خداوند رحمان در قرآن کریم میفرماید: "یریدُونَ أَنْ یطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ یتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُون" یعنی: آنها میخواهند نور خدا را با دهانهاشان خاموش سازند در حالی که خداوند جز این نمیخواهد که نور خود را تمام [و آشکار] سازد هرچند کافران [از چنین چیزی] خوششان نمیآید: قرآن کریم، سوره توبه، آیه 32.
[3]"تَأَخَّرْ يَا عَمِّ فَأَنَا أَحَقُّ بِالصَّلَاةِ عَلَى أَبِي": بحارالانوار، ج 50، ص 332 و 333.
[4] امام رضا علیهالسلام فرمودند: "إِنْ كُنْتَ بَاكِیاً لِشَیءٍ فَابْكِ لِلْحُسَینِ بْنِ عَلِی ع- فَإِنَّهُ ذُبِحَ كَمَا یذْبَحُ الْكَبْش" یعنی: هر وقت خواستی برای چیزی گریه کنی برای حسین بن علی گریه کن، که او را همچون قوچ سر بریدند: وسائل الشیعه، ج 14، ح 19694، ص 502.
امروز: | 4287 | |
این هفته: | 14821 | |
در مجموع: | 7534518 |