سه شنبه, 29 اسفند 1402   9. رمضان 1445
 
instagram twtr fbk telegram Aparat

برنامه‌ی مناسبتی غدیر؛ ویژه‌ی 16 تا 18 سال

بسم الله الرحمن الرحیم

    

موضوع: شیطان در غدیر

با اهتمام: زهرا مرادی

گروه سنی: 16 تا 18 سال (دهم تا دوازدهم متوسطه)

متن محتوا با عنوان «شیطان در غدیر»

سلام

چند روز دیگر، عید غدیر است.‌‌ می‌گویند عید غدیر، «عیدالله الاکبر»[1] یعنی بزرگترین عید خداست. البته این روزها دیگر برای خیلی‌‌‌ها این حرف‌‌‌ها خیلی اهمیت ندارد.

عید قربان، عید غدیر، عید مبعث، ... برای خیلی از ما فقط یک روز تاریخی و مربوط به گذشته هستند که تنها اثرشان در زندگی امروزمان، تعطیلی آن روز است! دیگر چه فرقی دارد کدام مهم تر از بقیه است؟ یا اصلا چرا چنین روزی انقدر دارای شرافت و اهمیت است که بزگترین عید خدا نام گرفته؟

این، یعنی همان چیزی که شیطان سرش با خدا شرط بسته بود!

روز اولی که خداوند مهربان، حضرت آدم علیه السلام را خلق کرد، فرشته‌‌‌ها آمدند و دور و برش ایستادند تا ببینند این موجودی که تازه از گل خلق شده کیست. شبیه موجوداتی بود که سالیان پیش خداوند آنها را خلق کرده بود ولی آنقدر در مقابل خالق، سرکشی و نافرمانی کردند که خدای متعال همه را نابود کرد. چرا خداوند دوباره موجودی شبیه آنها که زمین را پر از فساد کردند و بندگی خدا را به جا نیاوردند، خلق کرده؟[2]

{به تشخیص مربی، چنانچه روحیه‌ی مخاطبان و حوصله‌ی آنها اجازه می‌داد، لا به لای صحبت‌ها به آیاتی از قرآن کریم نیز اشاره گردد. این کار سبب می‌شود اولا دانش آموزان متوجه شوند این مطالب در قرآن بیان شده، ثانیا بعدها که این آیات به گوش‌شان می‌خورد، یاد صحبت‌های این روز بیفتند. در محتوایی که پیش رو دارید، این آیات، داخل پرانتز قرار داده شده‌اند.}

خدا که کنجکاوی فرشته‌‌‌ها را دید، فرمود «می خواهم جانشینی برای خودم روی زمین قرار دهم» (إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً)[3]. فرشته‌‌‌ها ناباورانه اول یک نگاهی به همدیگر انداختند و بعد دوباره به آدم که هنوز گلش خشک نشده بود، زُل زدند.

هرچه آدم را برانداز کردند، نفهمیدند چه چیزی در او هست که خدایی که آسمان‌‌‌ها و زمین را آفریده،‌‌ می‌خواهد چنین مخلوقی را جانشین خود روی زمین قرار دهد. آخر جانشین خدا بودن که شوخی نیست. کسی که کسی را جانشین خود‌‌ می‌کند، معنی‌‌اش این است که هر حرف و رفتاری که از جانشین سر بزند، مورد تایید اوست. حرف جانشین، عین حرف خود اوست؛ نظر جانشین، مورد تایید اوست؛ تصمیم جانشین، تصمیم اوست؛ ... حالا خدا کجا و این یک مُشت گِل کجا؟

دل‌شان را به دریا زدند و هر کدام اعتراضی کردند:

-    این؟! این قرار است جانشین خالق قادر متعال شود؟ قد و قواره‌ی این مخلوق، کجا به این حرفها‌‌ می‌خورد؟

-    مگر قبلا، موجوداتی شبیه این، خلق نکرده بودی؟ مگر ندیدی چطور روی زمین فساد و خونریزی راه انداختند؟

-    لااقل از میان ما فرشته‌‌‌ها جانشینت را انتخاب‌‌ می‌کردی. ما همیشه تسبیح تو را گفتیم، حمدت را به جا آوردیم، عبادتت کردیم، سرکشی و نافرمانی نکردیم، ...

خداوند به فرشته‌‌‌ها فرمود «من چیزی‌‌ می‌دانم که شما‌‌ نمی‌دانید. (إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ)[4] من‌‌ می‌خواهم بهترین مخلوقاتم را که در بندگی و اطاعت از من هیچ کدام تان به پای آنها‌‌ نمی‌رسید، در این دوره، از نسل این موجود گلی روی زمین بیاورم. این افراد، همان 14 نفری هستند که پیش از همه‌ی مخلوقات دیگرم خلق کرده بودم. همان 14 نفری که وقتی شما را خلق کردم، از آنها یاد گرفتید چگونه من را تسبیح کنید، حمدم را بگویید و عبادتم کنید. حالا اراده کرده‌ام این 14 نور را در قیافه و قالب دیگری روی زمین بفرستم تا جانشین من باشند. قرار است این 14 نور، از نسل این موجود گلی باشند که الان خلق کرده‌ام.»

فرشته‌‌‌ها که تازه فهمیده بودند ماجرا از چه قرار است، به اشتباه‌شان پی بردند. آنها آن 14 نفری را که خدا‌‌ می‌خواست جانشین خود بر روی زمین قرار دهد، به خوبی‌‌ می‌شناختند و‌‌ می‌دانستند بهتر و برتر از آنها کسی برای این مقام مناسب نیست. به همین دلیل بابت اشتباه شان از خدا عذرخواهی کردند.

خداوند فرمود «حالا به احترام اینکه قرار است آن 14 مخلوق شریف از نسل این موجود گلی پای به زمین بگذارند، به او سجده کنید.» همه‌ی سرها به سجده رفت؛ اما یک نفر آن وسط ایستاده بود و با نفرت به آدم علیه السلام نگاه‌‌ می‌کرد.

خدا به او گفت «تو چرا سجده‌‌ نمی‌کنی؟» جواب داد «من؟ به این موجود گِلیِ بد بو سجده کنم؟ این همه سال زحمت کشیدم و نماز خواندم و سجده‌ات را کردم. حتی از فرشته‌‌‌ها هم بیشتر تسبیح تو را گفتم. همیشه بینِ فرشته‌‌‌ها‌‌ می‌چرخیدم و عبادت‌‌ می‌کردم که من را ببینی. حالا یک چیزی از گل خلق کرده ای و به من‌‌ می‌گویی سجده‌‌اش کنم؟ انگار نه انگار که من این همه سال نماز خواندم و تو را عبادت کردم. به جای اینکه من را جانشین خودت بر روی زمین بگذاری‌‌ می‌گویی قرار است جانشینانی از نسل این موجود گلی تعیین کنی؟»

خدا گفت «یعنی فرمان من را که خالقت هستم اطاعت‌‌ نمی‌کنی؟» ابلیس گفت «هر کاری که بگویی و هر عبادتی که بخواهی انجام‌‌ می‌دهم اما این یک کار را از من نخواه.»

خدا گفت «عبادت من، انجام فرمانی است که داده‌ام. الان فرمان من این است که به این موجود گلی سجده کنی.»

شیطان گفت «به جایش برایت نماز‌‌ می‌خوانم.»

خدا گفت «خودت را مسخره کرده‌ای؟ مگر من به عبادت تو نیاز دارم؟ تو اگر ادعا‌‌ می‌کنی بنده‌ی خوبی هستی، باید گوش به فرمان خالقت باشی. الان عبادت من، سجده بر آدم است.»

شیطان زیر بار نرفت. این نافرمانی، مجازات سختی برای او به همراه‌‌ می‌آورد. اما شیطان از خدا مهلت خواست و گفت «به من تا روز قیامت مهلت بده تا ثابت کنم کاری که‌‌ می‌کنی بیهوده است. ثابت‌‌ می‌کنم فرزندان این موجودی که الان خلق کرده ای و به من‌‌ می‌گویی سجده‌‌اش کنم، آنچنان از تو رو بر‌‌ می‌گردانند که حرمت تو و آن 14 جانشینت را‌‌ می‌شکنند.» 

خدا گفت «مهلت‌‌ می‌دهم؛ اما نه تا روز قیامت. بلکه تا روزی که چهاردهمین نفر از جانشینانم، قدرت و حکومت زمین را به دست بگیرد. چون قرار است به دست آخرین جانشینم زمین از هر چه پلیدی و فساد است پاک شود و همه آنگونه که باید، بندگی من را به جا آورند. پس تا قبل از آن روز مهلت داری. اما بدان در آن روز معلوم و خاص که آخرین جانشین من فرمانروایی زمین را به دست بگیرد، به دست او کشته خواهی شد و بعد از مرگت بابت همه‌ی نافرمانی‌‌‌ها و گمراه کردن‌هایت مجازات خواهی شد.»

شیطان قبول کرد و گفت «تا آن روز در کمین صراط مستقیم تو‌‌ می‌نشینم و همه‌ی تلاشم را‌‌ می‌کنم تا کسی به این صراط مستقیم نزدیک نشود.»(لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقیمَ)[5]

خداوند با اینکه به انسانها نعمت عقل داده بود تا خوب را از بد تشخیص بدهند، یک نعمت دیگر هم در اختیارشان گذاشت تا با استفاده از آن بتوانند از پس شیطان بر بیایند. آن نعمت هم فرستادن راهنماها و پیامبرانی از طرف خودش بود که به مردم تذکر‌‌ می‌دادند چه چیزی درست است و چه چیزی غلط؛ کدام کار مورد رضایت خداست و کدام نه؛ صراط مستقیم کدام است و صراط شیطان کدام؛ ...

شیطان از همان روز اول، کارش را با جدّیت شروع کرد. آنقدر در کارش جدی بود که با وجود همه‌ی 124 هزار پیامبری که آمدند، مردم باز هم به دنبال وسوسه‌‌‌ها و پچ‌پچ‌‌‌های فریبنده‌ی او‌‌ می‌دویدند. پسر آدم، برادرش را کشت؛ نوه‌‌‌های آدم، بت پرست شدند؛ نوادگان آنها با سنگ و چوب پیامبران خدا را‌‌ می‌زدند و به مرگ تهدید‌‌ می‌کردند؛ فرزندان آنها پیامبران را با ارّه زنده زنده تکه تکه کردند؛ ...

اما هیچ کدام از این کارها آتش دل شیطان را خنک‌‌ نمی‌کرد. او باید کاری‌‌ می‌کرد که نقشه‌ی خدا عملی نشود و اصلا آن 14 نفر به دنیا نیایند. البته او خوب‌‌ می‌دانست اگر خدا برای انجام امری اراده کند، هیچ کس‌‌ نمی‌تواند مانع آن شود؛ اما لااقل شانسش را‌‌ می‌توانست امتحان کند.

به شیوه‌‌‌های مختلف تلاش کرد اجداد آن 14 بنده‌ی خاص را از بین ببرد تا نسلی از آنها به جا نماند اما هر بار خداوند مکرش را بی اثر‌‌ می‌کرد.[6] تا اینکه بالاخره اولین نفر از آن 14 جانشین ویژه در لباس بشری پای به این دنیا گذاشت. او محمد بن عبدالله آخرین پیامبر خدا و گل سر سبد خلقت بود. شیطان با یک حساب سرانگشتی فهمید از مهلتی که خدا به او داده بود، دیگر خیلی چیزی نمانده. پس باید همه‌ی آنچه در وجود پلیدش داشت، رو‌‌ می‌کرد. باید انتقامش را به شدیدترین حالت از خدا و جانشینانش‌‌ می‌گرفت. انصافا هم در این راه چیزی کم نگذاشت.

اما یکدفعه اتفاقی افتاد که صدای ضجه‌ی شیطان همه‌ی آسمان و زمین را پر کرد. سربازان و یاران شیطان از شنیدن فریاد او به وحشت افتادند و خودشان را به سرعت از نقاط مختلف به ارباب شان رساندند. آنها هیچ وقت شیطان را اینقدر آشفته و عصبانی ندیده بودند. پرسیدند: ای سرور ما؛ چه اتفاقی افتاده که انقدر پریشان و مضطرب هستی؟[7]

شیطان که از ناراحتی به خود‌‌ می‌پیچید، جماعت عظیمی را به یارانش نشان داد که اطراف حضرت محمد را گرفته بودند. پیامبر روی یک بلندی ایستاده بود و دست کسی را در دست داشت و او را به مردم نشان‌‌ می‌داد و‌‌ می‌گفت: ای مردم؛ صراط مستقیم خدا که روزی 10 بار در نمازهای‌تان از خدا طلب‌‌ می‌کنید،[8] همان صراط مستقیمی که شیطان درباره‌‌اش قسم خورده بود شما را از آن منحرف کند، من و این کسی که دستش در دستم است هستیم.[9] همه او را دیدید و شناختید؟

مردم گفتند بله ای رسول خدا.

شیطان با نفرت زیر لب گفت: همه‌ی نقشه‌‌‌هایم را بر باد دادی. قرار بود نگذارم کسی صراط مستقیم را بشناسد. قرار بود مردم را از صراط مستقیم خدا منحرف کنم.[10]

پیامبر صحبت‌‌‌هایش را ادامه داد و فرمود: ای مردم؛ خداوند مهربان، بعد از من شما را بی سرپرست رها‌‌ نمی‌کند. به امر خدا این علی که‌‌ می‌بینید، سرپرست، امام، هدایتگر و مولای شما خواهد بود. بعد از او صراط مستقیم و جانشین بعدیِ خدا حسن است؛ و بعد از حسن، حسین و پس از او 9 فرزند از نسل حسین که آخرین شان مهدی است![11]

نام مهدی که آمد، شیطان از درد زوزه‌ای کشید.

یاران شیطان در حالی که بر سر و صورت خود خاک می ریختند[12] با لحنی عاجزانه می‌گفتند: از این به بعد دیگر چگونه بنی آدم را گمراه کنیم؟ پیامبر آنچنان صریح و قاطعانه صراط مستقیم را به مردم نشان داده که کسی‌‌ نمی‌تواند بگوید ندیدم، نشنیدم، نفهمیدم، ... هر 12 جانشین را هم معرفی کرد.[13]

شیطان ناامید و درمانده به مردمی که داشتند یکی یکی با پیامبر و علی بن ابیطالب پیمان‌‌ می‌بستند، نگاه کرد. همه چیز برای او تمام شده بود.

در همین حال بود که متوجه پچ‌پچ‌‌‌هایی در بین جمعیت شد. یکی‌‌ می‌گفت «از کجا معلوم که خدا علی را انتخاب کرده باشد؟» آن یکی‌‌ می‌گفت «علی بهترین است که باشد، سن و سال من بیشتر از اوست.» دیگری‌‌ می‌گفت «به خدا سوگند رسول خدا که از دنیا برود، عهدم را‌‌ می‌شکنم.» ...[14]

شیطان دلش‌‌ می‌خواست سجده‌ای را که روز اول مقابل آدم علیه السلام نکرده بود، امروز در مقابل فرزندان ناخلف او به جا بیاورد. اگر آنها نبودند، کار شیطان تمام بود. اما الان وضع فرق کرده. عده‌ای‌‌ می‌خواهند خود را به ندیدن و نشنیدن بزنند و عهد خود را بشکنند. پس هنوز تا آمدن مهدی فرصت گمراهی هست.

آن روز مردم در غدیر خم به پیامبر قول دادند پیام خدا را به دیگرانی که در آن جمع، حاضر نبودند برسانند. قول دادند به غایبان و حتی به نسل بعدی که هنوز به دنیا نیامده‌اند بگویند خداوند مهربان بعد از رسول خاتم، برای مردم هر عصری یک هدایتگر و سرپرست انتخاب کرده که جانشین خدا بر روی زمین است. آنها قول دادند برای همیشه غدیر و پیامش را زنده نگاه دارند.قرار بود همه در وصیت‌نامه‌‌‌های‌شان قبل از آنکه درباره‌ی چند متر زمین و چند سکه پول و چند دست لباس به جا مانده از خودشان صحبت کنند، درباره‌ی آن چیزی که خوشبختی حقیقی را برای نسل‌شان به ارمغان‌‌ می‌آورد - یعنی پیام غدیر - بنویسند. اما‌‌ می‌بینید که شیطان و یاران جنّی و اِنسیِ او کار را به جایی کشانده‌اند که دیگر برای خیلی‌‌‌ها، غدیر - این بزرگترین عید خدا – موضوعیتی در زندگی‌شان ندارد.

در حالی که پیامبر رحمت، آن روز در غدیر درباره‌ی امروزِ من و شما و هدایتگر عصرمان هم صحبت کرد.[15] همان هدایتگری که شیطان با شنیدن نامش لرزه به جانش‌‌ می‌افتد. شیطان باید کاری‌‌ می‌کرد که آمدن آخرین وارث غدیر یعنی مهدی به دورترین زمان ممکن بیفتد؛ چراکه ظهور مهدی مساوی است با مرگ شیطان. تا حالا هم به لطف بی خیالی ما و امثال ما همین اتفاق افتاده. خداوند متعال به سبب ناشکری مردم و رفتار زشت شان نسبت به جانشینان الهی، آخرین جانشین خود را از دسترس مردم دور کرد و ظهور او را به زمانی موکول کرد که مردم قدر او را بدانند و آمدنش را با همه‌ی وجود بخواهند. اما شیطان آنقدر دل مشغولی‌‌‌های رنگ به رنگ جلوی راه‌مان گذاشت تا یادمان برود صراط مستقیم کیست و الان کجاست.

عید غدیر، بهانه‌ی خوبی است برای یادآوری این موضوع. از برکت و شرافت این روز بزرگ نزد خدای متعال استفاده کنیم و در چنین روزی آمدن آخرین وارث غدیر، آخرین جانشین خدا، صراط مستقیم خدا را از خدا طلب کنیم:

خدایا؛

با تو و پیامبرت عهد می بندیم آخرین وارث غدیر و جانشینت، مهدی علیه السلام را به سرپرستی و هدایتگریِ خود بپذیریم، دوستش بداریم و برای آمدنش دعا کنیم.

خدایا؛

عیدی ما را در روز غدیر، ظهور آخرین فرزند امیرالمومنین قرار بده تا با آمدنش همه‌ی ظلم‌ها، گرفتاری‌ها و مشکلات برطرف گردد و شرّ شیطان هم از زمین و زمینیان برداشته شود.

الهی آمین.www.mohammadivu.org.MOHR

 

 

 

 

 

 

 


[1] امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: "وَ هُوَ عِیدُ اللَّهِ الْأَكْبَرُ": بحارالانوار، ج 95، ص 303.

[2] برای اطلاعات بیشتر درباره‌ی ماجرای خلقت آدم علیه السلام و اتفاقات پس از آن می توانید به پایگاه علمی فرهنگی محمد (ص) ، قسمت درسنامه‌ها مراجعه فرمایید. در درسنامه‌ی عهد معهود (خصوصا دروس اول تا پنجم) این موضوع به تفصیل بیان شده و اسناد مربوطه ارائه گردیده است.

[3] قرآن کریم، سوره بقره، آیه 30.

[4] همان.

[5] قرآن کریم، سوره اعراف، آیه 16.

[6] علاقمندان به این موضوع می توانند به درسنامه‌ی عهد معهود، درس دوازدهم در پایگاه علمی فرهنگی محمد (ص) مراجعه فرمایند.

[7] امام باقر علیه السلام می‌فرمایند: "لَمَّا أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ ص بِیدِ عَلِی ع یوْمَ الْغَدِیرِ صَرَخَ إِبْلِیسُ فِی جُنُودِهِ صَرْخَةً فَلَمْ یبْقَ مِنْهُمْ أَحَدٌ فِی بَرٍّ وَ لَا بَحْرٍ إِلَّا أَتَاهُ فَقَالُوا یا سَیدَهُمْ وَ مَوْلَاهُمْ مَا ذَا دَهَاكَ فَمَا سَمِعْنَا لَكَ صَرْخَةً أَوْحَشَ مِنْ صَرْخَتِكَ هَذِهِ فَقَالَ لَهُمْ فَعَلَ هَذَا النَّبِی فِعْلًا إِنْ تَمَّ لَمْ یعْصَ اللَّهُ أَبَدا" یعنی: هنگامی که رسول خدا در روز غدیر دست علی (ع) را گرفت [و او را به عنوان جانشین بعد از خود معرفی کرد] ابلیس در بین گروهش فریادى كشید و همه‌ى شیاطینى كه در خشكى و دریا بودند نزد او گرد آمدند و گفتند: اى آقاى ما و اى مولاى ما، چه نگرانى برایت پیش آمده؟ ما فریادى وحشتناک‌تر از این از تو نشنیده بودیم! ابلیس گفت: این پیامبر كارى كرد كه اگر به نتیجه برسد هرگز معصیت خداوند انجام نخواهد گرفت: بحارالانوار، ج 28، ص 256 و 257.

[8] "اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم‏": قرآن کریم، سوره حمد، آیه 6.

[9] اشاره به بخش‌هایی از خطابه‌ی غدیر، مانند: "مَعَاشِرَ النَّاسِ أَنَا صِرَاطُ اللَّهِ الْمُسْتَقِیمُ الَّذِی أَمَرَكُمْ بِاتِّبَاعِهِ ثُمَّ عَلِی مِنْ بَعْدِی ثُمَّ وُلْدِی مِنْ صُلْبِهِ أَئِمَّةٌ یهْدُونَ بِالْحَقِ‏ وَ بِهِ یعْدِلُون‏‏": بحارالانوار، ج 37، ص 212.

[10] پیشنهاد می‌گردد در این زمینه به درس چهاردهم از درسنامه‌ی عهد معهود که در پایگاه علمی فرهنگی محمد (ص)  ارائه گردیده، مراجعه فرمایید.

[11] بنگرید به پاورقی شماره 9.

[12] امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: " لَمَّا أَمَرَ اللَّهُ نَبِیهُ أَنْ ینْصِبَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع لِلنَّاسِ فِی قَوْلِهِ یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیكَ مِنْ رَبِّكَ (سوره مائده، آیه 67)فِی عَلِی بِغَدِیرِ خُمٍّ فَقَالَ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِی مَوْلَاهُ فَجَاءَتِ الْأَبَالِسَةُ إِلَى إِبْلِیسَ الْأَكْبَرِ وَ حَثَوُا التُّرَابَ عَلَى رُءُوسِهِم‏" یعنی: هنگامی که خداوند به پیامبرش امر کرد تا امیرالمونین را برای [خلافت و سرپرستی] مردم نصب کند و فرمود ای رسول ابلاغ کن آنچه از پروردگارت به تو نازل شده درباره‌‌‌ی علی در غدیر خم و [پیامبر] گفت هرکس من مولای اویم، پس علی مولای اوست، شیاطین پیش ابلیس بزرگ رفتند در حالی که بر سر خودشان خاک می ریختند: بحارالانوار، ج 37، ص 119 و 120.

[13] امیر المومنین می‌فرمایند: "أَنَّ إِبْلِیسَ وَ رُؤَسَاءَ أَصْحَابِهِ شَهِدُوا نَصْبَ رَسُولِ اللَّهِ ص إِیای یوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ فَأَخْبَرَهُمْ بِأَنِّی أَوْلَى بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَمَرَهُمْ أَنْ یبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ فَأَقْبَلَ إِلَى إِبْلِیسَ أَبَالِسَتُهُ وَ مَرَدَةُ أَصْحَابِهِ فَقَالُوا إِنَّ هَذِهِ الْأُمَّةَ أُمَّةٌ مَرْحُومَةٌ مَعْصُومَةٌ فَمَا لَكَ وَ لَا لَنَا عَلَیهِمْ سَبِیلٌ وَ قَدْ أُعْلِمُوا مَفْزَعَهُمْ وَ إِمَامَهُمْ بَعْدَ نَبِیهِمْ فَانْطَلَقَ إِبْلِیسُ كَئِیباً حَزِینا" یعنی: هنگام منصوب شدن من در روز غدیر خم به امر خداوند، ابلیس و رؤساى اصحاب او هم حاضر بودند. پیامبر به مردم خبر داد که من از آنها بر خودشان سزاوارترم و به آنها امر کرد تا حاضران به غایبان این مطلب را برسانند. اصحاب ابلیس رو به او كردند و گفتند: این امت مورد رحمت قرار گرفتند و از گمراهى محفوظ شدند، و دیگر نه ما را و نه تو را بر آنان راهى نیست، چرا كه امام و پناه خود بعد از پیامبرشان را شناختند. ابلیس با ناراحتى و اندوه از آنان جدا شد: بحارالانوار، ج 28، ص 263.

[14] امام باقر علیه السلام می‌فرمایند: "... فَلَمَّا قَالَ الْمُنَافِقُونَ إِنَّهُ ینْطِقُ عَنِ الْهَوَى ... صَرَخَ إِبْلِیسُ صَرْخَةً یطْرَبُ فَجَمَعَ أَوْلِیاءَهُ فَقَالَ أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنِّی كُنْتُ لآِدَمَ مِنْ قَبْلُ قَالُوا نَعَمْ قَالَ آدَمُ نَقَضَ الْعَهْدَ وَ لَمْ یكْفُرْ بِالرَّبِّ وَ هَؤُلَاءِ نَقَضُوا الْعَهْدَ وَ كَفَرُوا بِالرَّسُولِ ص‏" یعنی: هنگامى كه منافقین در بین خود گفتند: «پیامبر از روى هواى نفس سخن مى گوید» ... ابلیس از خوشحالى فریادى كشید و دوستانش را جمع كرد و گفت «شما مى دانید كه من قبلاً گمراه كننده ى آدم بوده ام» گفتند: آرى. ابلیس گفت: «آدم عهد و پیمان را شكست ولى به خداوند كافر نشد؛ اما اینان عهد و پیمان را شكستند و به پیامبر كافر شدند»: بحارالانوار، ج 28، ص 257.

[15] بنگرید به فراز هشتم از خطابه غدیر: أَلا إِنَّ خاتَمَ الْأَئِمَةِ مِنَّا الْقائِمَ الْمَهْدِی ... بدانید که آخرین امامان، مهدی قائم از ماست: بحارالانوار، ج 37، ص 213. متن فارسی و عربی خطابه غدیر را می‌توانید در پایگاه علمی فرهنگی محمد (ص)  مطالعه فرمایید.

  

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه سازی

 

به ما بپیوندید: 

instagram twtr fbk telegram Aparat

  

 
امروز:امروز:524
این هفته:این هفته:3459
در مجموع:در مجموع:7094793
Center
Pagerank