پنج شنبه, 09 فروردين 1403   18. رمضان 1445
 
instagram twtr fbk telegram Aparat

دلایل اجتهادهای فردی در امور دینی

 

نوشته‌ی زیر متن مصاحبه‌ی پایگاه خبری شفقنا با مسعود بسیطی - کارشناس و مدرس علوم تربیتی و ادیان و فِرَق - با موضوع «دلایل اجتهادهای فردی در امور دینی و راهکار رهایی از آن» است.

 

مسعود بسیطی - کارشناس علوم تربیتی و ادیان و فِرَق - با اشاره به گسترش اجتهاد فردی در امور دینی، اظهار کرد: اجتهاد فردی زمانی به وجود می‌آید که دین از منابع اصیل و صحیح، به مردم معرفی نشود. عدم استفاده از مبانی تربیت دینی درست، سبب می‌شود جوانان از آنچه مورد رضای خداست فاصله بگیرند و به اجتهادهای شخصی روی بیاورند.

مسعود بسیطی در گفت و گو با خبرنگار شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری‌های خبری شیعه) در مورد خاستگاه اجتهادهای فردی گفت: مبحث اومانیسم (انسان گرایی)، ریشه در تاریخ بشر دارد. از همان زمان که قابیل در برابر حکم خداوند - که به فرزندان آدم علیه السلام فرموده بود به شریعت و سخنان پیامبرش پایبند باشند - اجتهاد نمود و آنچه مورد پسند خویش بود به رضای خدا ترجیح داد، اجتهاد شخصی در میان فرزندان آدم و حوا آغاز شد. این پیشینه شناسی به ما کمک می‌کند تا متوجه شویم که اجتهادهای شخصی مربوط به دوران معاصر نیست.

این مدرس حوزه و دانشگاه توضیح داد: خداوند متعال، می‌فرماید جن و انس را جز برای آنکه عبودیت خداوند را به جا آورند، نیافریده است: وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیعْبُدُونِ (قرآن کریم، الذاریات، آیه 56). از سوی دیگر می‌فرماید: من دوست دارم آنگونه که خود می‌خواهم عبادت شوم نه آن‌طور که تو می‌خواهی: إِنَّمَا أُرِیدُ أَنْ أُعْبَدَ مِنْ حَیثُ أُرِیدُ لَا مِنْ حَیثُ تُرِیدُ (تفسیر القمی، ج 1، ص 42). هر زمان که آدمی آنچه خود دوست می‌دارد یا صحیح تشخیص می‌دهد، بر خواست و فرمان آفریدگارش مقدم بدارد، دچار اجتهاد شخصی شده است.

وی در ادامه افزود: خداوند مهربان، برای آنکه آدمیان به آنچه مورد پسند خداوند است پی ببرند و آنگونه عبودیت پروردگار و مالک خویش را به جای آورند که مورد رضای خداوند است، ابزارهای ارزشمندی در اختیار آدمی قرار داده است. خالق متعال، آدمیان را به همراه دو نعمت «عقل» و «وجدان» آفرید و برای ایشان، هدایتگرانی آسمانی قرار داد تا عقل و وجدان شان بیدار بماند و انسان‌ها بتوانند راه صحیح بندگی را از راه نادرست تشخیص دهند. اما از آنجا که آفریدگار حکیم، انسان‌ها را «مختار» خلق نموده، آدمیان می‌توانند تصمیم بگیرند به آنچه عقل (یعنی حجت درون) و آنچه هدایتگران الهی (یعنی حجت بیرون) درست تشخیص می‌دهند، عمل کنند یا آنکه تحت تاثیر تمایلات نفس و وسوسه شیطان راهی را انتخاب کنند که مورد رضای خداوند نیست و اصطلاحا در عبودیت خدا، مرتکب اجتهاد شخصی شوند.

بسیطی در ادامه گفت: خداوند، آداب و سرشت نیکویی درون بندگان خود قرار داده، اما تربیت نادرست باعث می‌شود، انسان‌ها از مسیر صحیح بندگی غافل شوند و به اجتهادهای نادرست شخصی روی آورند. وی تصریح کرد: در مکتب تربیتی اهل بیت علیهم السلام، چنین نیست که هر کودکی که متولد می‌شود، تنها یک صفحه سفید و نانوشته باشد؛ بلکه واجد بسیاری از شناخت‌های پایه‌ای است که در مسیر حرکت و تکامل خویش به آن‌ها نیاز دارد. در دیدگاه اهل بیت، انسان‌ها بر اساس فطرتی واحد آفریده می‌شوند :كُلُّ مَولُودٍ یولَدُ عَلَی الفِطْرةِ (بحار الانوار، ج 58، ص 187)؛ فطرتی پاک و خداپرستانه. اما عواملی مانند تاثیر و تربیت خانواده و محیط باعث می‌شود کودک، چشم بر فطرت و معرفت صحیح اولیه اش ببندد و رفتاری خلاف با فطرت خویش نشان دهد. لذا «تربیت» نقش مهمی در نحوه بندگی آدمی ایفا می‌کند. تربیت صحیح می‌تواند انسان را در مسیر رضایت خالق خویش قرار دهد و تربیت نادرست، او را به اجتهادهای شخصی می‌کشاند و از رضای خالق دور می‌سازد.

این کارشناس علوم تربیتی درباره اهمیت رسیدگی به ریشه های اعتقادی افراد در جامعه اسلامی، اظهار کرد: اگر انسانی بخواهد رشد کند اما از تربیتی صحیح (تربیتی بر اساس آموزه های مربیان الهی) آموآآبهره مند نباشد، مانند درختی خواهد بود که ریشه اش مشکل داشته باشد. اگر درختی ریشه اش دچار آفت و فساد باشد، با رسیدگی به ساقه و شاخ و برگش نجات نمی‌یابد. بلکه اگر ریشه ترمیم نشود، به زودی از بین خواهد رفت. بنابراین، اگر ریشه اعتقادات و مسایل تربیتی انسان درست باشد - یعنی فرد، حق پذیر و عقل گرا رشد کرده باشد - حتی اگر چندان اهل رعایت ظواهر دینی نباشد و شاخ و برگ اعتقاداتش دچار آفت باشد، می‌تواند خود را نجات دهد و در نهایت، راه درست را انتخاب نماید و اصطلاحا عاقبت به خیر گردد.

او با اشاره به اجبار نوجوانان برای توجه کردن به مسایل دینی در برخی خانواده‌ها خاطر نشان کرد: متاسفانه بسیاری از خانواده‌ها به جای پرداختن به ریشه اعتقادات نوجوانان، مدام به شاخ و برگ و ظواهر اعتقادات آنها رسیدگی می‌کنند. اگر خانواده‌ها فرزندان خود را حق پذیر و عقل گرا تربیت نکنند، ممکن است با تمهیداتی بتوانند نوجوانانی داشته باشند که موقتا فرایض دینی خود را به جا می‌آورند، اما این رفتار پایدار نخواهد بود. چراکه به دلیل فساد ریشه، پس از مدتی شاخ و برگ درخت نیز دچار آسیب می‌شود. زمانی فرا می‌رسد که فرزندان شان در مقابل انجام آموزه های دینی مقاومت می‌کنند و به اجتهادهای فردی پناه می‌برند. مدام می‌پرسند اصلا چه کسی گفته در این روزهای گرم تابستان روزه بگیریم؟ چرا باید با وضو نماز بخوانیم؟ اصلا چرا باید نماز بخوانیم؟ مگر خداوند به نماز ما احتیاج دارد؟ ... و در نهایت، پاسخ همه این سوالات را اینچنین اجتهاد می‌کنند که: چون خدا به عبادت ما نیازی ندارد، پس کافی است دلت پاک باشد، بدون آنکه مجبور باشی خودت را در راه انجام فرایض دینی به زحمت بیاندازی! این افراد، همان هایی هستند که ریشه های آنها در نوجوانی به خوبی تقویت نشده است.

بسیطی تاکید کرد: وقتی جامعه ای به نام اسلام مزیّن می‌شود، وظیفه ما کارشناسان تربیتی و مذهبی در امور ریشه ایِ تربیتی، خطیرتر می‌گردد. نمی‌شود تنها با پرداختن به مسایل ظاهری و شاخ و برگ دین، جوانان را نجات داد. با دادن آمارهای ظاهری که به طور مثال امسال ده هزار قاری قرآن تربیت کردیم و یا 20 هزار مبلغ فرهنگی به نقاط مختلف دنیا فرستاده ایم؛ هیچ دردی درمان نخواهد شد. پرداختن به ظواهر، به طور ناخودآگاه اومانیسم درونی و بیرونی (انسان گرایی) به همراه می‌آورد و ذهن فرد را مشغول سوالاتی نظیر «چرا نماز بخوانم، چرا روزه بگیرم، چرا اینگونه، ...» می‌نماید.

این استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به برخی متون ادبی در کتب تحصیلی که ناخواسته سبب گسترش اجتهاد شخصی می‌شود، تصریح کرد: ادبیات فولکلورِ ما (ادبیات عامه و رایج در میان مردم) به اجتهادهای فردی دامن می‌زند. به طور مثال شعر «موسی و شبان» که همگی، با آن آشنا هستیم، ناخود آگاه سبب گسترش عرفان زمینی می‌شود. این شعر که رابطه انسان و خدا را از نگاه عرفان بشریِ مولوی و براساس ذوق شاعرانه او بیان می‌کند، ذهن را درگیر مقولات نادرستی می‌نماید که سرانجامش تشویق مردم به فاصله گرفتن از آموزه های مربیان الهی و روی آوردن به اجتهادات شخصی است. به عنوان مثال، شنونده با استناد به داستان مطرح شده - که البته به هیچ عنوان سندیت ندارد و تنها از ذوق شاعرانه مولوی نشأت گرفته – به این نتیجه می‌رسد که آنچه پیامبران و فرستادگان الهی به مردم می‌گویند، لزوما درست نیست و می‌توان بدون رعایت ترتیب و آداب خاصی (مثلا آنگونه که هدایتگران الهی واجبات دینی را شرح داده اند)، بندگی خدا را به جای آورد! در واقع، این شعر، ناخواسته مجوز اجتهادی شخصی را داده است. در حالی که آنچه در مکتب تربیتی اهل بیت علیهم السلام دیده می‌شود، با چنین آموزه ای شدیدا در تضاد است. در این مکتب، اسوه و الگوی مردم از جانب خداوند رحمان تعیین و معرفی شده است؛ و این اسوه کسی نیست جز رسول خاتم – محمد مصطفی (ص) - نه مولوی یا هر شاعر و عارف دیگری: لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ (قرآن کریم، احزاب، آیه 21)! آیا کسی که خداوند فرموده مردم از او تبعیت کنند و او را الگوی خود قرار دهند، اینگونه که در شعر موسی و شبان آموزش داده شده، خالق متعال را پرستش می‌کرد؟

وی در ادامه به راهکاری که رسول خاتم برای رهاییِ بشریت از گمراهی‌ها و خطایای اینچنینی اشاره کرد و گفت: رسول مهربانی برای هدایت من، تو و همه انسان‌ها تا قیام قیامت، دو شیء گرانقدر – ثقلین – را به یادگار گذارده و تمسّک و مراجعه به آنها را راهکاری برای هدایت و دوری از ضلالت معرفی فرموده است. تا زمانی که به این دو متمسّک باشیم، در مسیر بندگی و هدایت خواهیم بود. اما اگر به جای مراجعه به ایشان، تربیت و هدایت را از منابع ناصحیح اخذ کنیم، هلاک خواهیم شد؛ و به آنجا می‌رسیم که به جای آنکه مانند رسول خاتم در مقابل خالق و رازق خویش با خضوع و خشوع، به فقر و نیازمندیِ خود اقرار کنیم و بگوییم: من گدایم، من گدایم، من گدا؛ خواهیم گفت: من خدایم، من خدایم، من خدا!

وی در خصوص راهکاری برای کم کردن اجتهادهای شخصی گفت: برای زدودن این معضلات، به تدوین برنامه های تربیتی سالم و فرهنگ سازی اصیل بر اساس روش تربیتی اهل بیت نیاز است که البته نباید چنین برنامه هایی را از دولت‌ها توقع داشت؛ بلکه این فرآیند را باید بر عهده نخبگان گذارد.

مسعود بسیطی در پایان تاکید کرد: در این مسیر، متولیان دین و فرهنگ نقش خطیری دارند. اگر دین را بر اساس خوراک و منابع درست و اصیل – یعنی ثقلین – به مردم معرفی نکنیم، ریشه اعتقادات آنها فاسد می‌شود و به اجتهادات شخصی روی خواهند آورد. برای تقویت یا ترمیم این ریشه‌ها لازم نیست با صرف هزینه های کلان، کنفرانس‌ها و جلسات متعدد برگزار نماییم؛ بلکه باید با استمداد از آموزه های تربیتی اهل بیت علیهم السلام، نخست، خود عقل گرا و حق پذیر شده؛ سپس دیگران را به عقل مداری و حق پذیری دعوت کنیم. به یاد داشته باشیم که: «هر که گریزد ز خراجات شاه، بارکش غول بیابان شود»! اگر خود و فرزندان‌مان را در معرض تربیت اهل بیت علیهم السلام قرار ندهیم، خود و جامعه‌مان، دچار اجتهادات شخصی و در نتیجه گمراهی و هلاکت خواهیم شد. با مراجعه به منشور جاوید پیامبر یعنی «ثقلین»،خود و فرزندان‌مان را در مسیر هدایت و رضای خالق قرار دهیم و از اجتهادات شخصی محفوظ بمانیم.

 
www.mohammadivu.org.MOHR

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه سازی

 

به ما بپیوندید: 

instagram twtr fbk telegram Aparat

  

 
امروز:امروز:778
این هفته:این هفته:7428
در مجموع:در مجموع:7110336
Center
Pagerank