جمعه, 02 آذر 1403   20. جمادی الاول 1446
 
instagram twtr fbk telegram Aparat

قرآن، کتاب هدایت بشرطها و شروطها!

بسم الله الرحمن الرحیم

    

نویسنده: زهرا مرادی

استاد راهنما: مسعود بسیطی

   

عموم مسلمانان، قرآن را کتاب هدایت می‌دانند و برای تدبّر و فهم آن ارزش و اهمیت بالایی قائلند. اما بر خلاف تصور و ادعای برخی، فهم آیات قرآن و دریافتن مقصود خداوند از کلامش کار ساده‌ای نیست. دشواری در فهم کلام خدا، منحصر به آیات رمزگونه‌ای مانند «الم»[1]، «الر»[2]، «طسم»[3]، ... که حتی نمی‌توان فهمید به چه موضوعی اشاره می‌کنند، نیست. بلکه آیات بسیاری در قرآن وجود دارند که با وجود ظاهر ساده‌شان، نمی‌توان با قطع و یقین گفت معنای حقیقی‌شان چیست. این عدمِ سهولتِ دستیابی به علم و فهم قرآن، با افزایش دانش فرد نسبت به زبان عربی و یا آشنایی با تاریخچه‌ی نزول آیات و حتی دانستن سیاق[4] آیات مرتفع نمی‌شود. شاهد این ادعا، اختلافات بسیاری است که مفسران قرآن در فهم و تفسیر آیات با یکدیگر دارند. برای روشن شدن موضوع، به نمونه‌های زیر توجه فرمایید: 

   

-    وَ الْفَجْر[5](به معنای: سوگند به سپیده دم)

کسی که زبان عربی می‌داند از این آیه، تنها متوجه می‌شود خداوند به واژه‌ی فجر به معنای سپیده دم سوگند یاد کرده است. اما مقصود خدا از این قسم و اینکه مُراد از فجر، کدام سپیده دم است را نمی‌یابد. نه تنها عوام، بلکه آنهایی که به صورت تخصصی روی ترجمه و تفسیر قرآن کار کرده‌اند نیز مقصود حقیقی و قطعی خداوند از این سوگند را نمی‌دانند. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل این آیه چنین آورده:

«چه بسا بتوان ادعا كرد كه ظاهر سوگند به "فجر" قسم به همه صبح‏ها باشد، و بعيد هم نيست كه منظور از آن تنها صبح روز عيد قربان دهم ذى الحجه باشد.

و بعضى گفته‏‌اند: مراد صبح ذى‌الحجه است. بعضى ديگر گفته‌‏اند: صبح محرم، يعنى اول سال قمرى است. و بعضى گفته‌‏اند: صبح روز جمعه است. بعضى ديگر گفته‌‏اند: فجر شب مزدلفه است. و بعضى مراد از آن را نماز صبح دانسته‌‏اند. بعضى منظور از آن را همه روز يعنى از صبح تا شام دانسته‏‌اند و بعضى گفته‏‌اند: منظور شكافته شدن و جوشيدن چشمه‏‌سارها از لاى سنگ‏ها است ...»[6]

جالب اینجاست که خداوند متعال، در ادامه‌ی سوگند به «الْفَجْر: سپیده دم»، «لَيالٍ عَشْرٍ[7]: شب های دهگانه»، «الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ[8]: جفت و طاق»، ... که معنای حقیقیِ هیچ کدام‌شان واضح نیست، می‌فرماید: «هَلْ فِي ذلِكَ قَسَمٌ لِذِي حِجْرٍ»[9] آيا اين سوگندها براى هر صاحب خرد كافى نيست؟!

این ابهام درباره‌ی سایر آیات قرآن که در آنها خداوند قسم یاد می‌کند نیز وجود دارد. مانند: «وَالْعَصْر»[10] قسم به زمان. کدام زمان؟

   

-    وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطِينُ عَلى‏ مُلْكِ سُلَيْمان[11]...(به معنای: از آنچه شیاطین در ملک سلیمان تلاوت می‌کردند، تبعیت کردند)

در فهم همین آیه‌ی به ظاهر ساده نیز آنقدر سوال و ابهام وجود دارد که علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل آن گفته:

«مفسرين در تفسير اين آيه اختلاف عجيبى براه انداخته‏‌اند، بطورى كه نظير اين اختلاف را در هيچ آيه‏‌اى از ايشان نمى‌‏يابيم، يك اختلاف كرده‌‏اند در اينكه مرجع ضمير (اتبعوا) چه كسانند؟ آيا يهوديان عهد سليمانند؟ و يا يهوديان عهد رسول خدا (ص)؟ و يا همه يهوديان؟

دومين اختلافشان در اين است كه كلمه (تتلوا) آيا بمعناى اين است كه (پيروى شيطان مى‏‌كنى، و بگفته او عمل مى‌‏نمايى)؟ يا بمعناى اين است كه (مي‌خوانى)؟ و يا بمعناى (تكذيب مي‌كنى) مى‌‏باشد؟

اختلاف سومشان در اين است كه منظور از شياطين كدام شياطين است؟ شياطين جن؟ و يا شياطين انس؟ و يا هر دو؟

اختلاف چهارمشان در اين‌ است كه معناى (عَلى‏ مُلْكِ سُلَيْمانَ) چيست؟

...

البته اختلافهاى ديگرى در خارج اين قصه دارند، هم در ذيل آيه، و هم در خود قصه ... كه اگر احتمالها و اختلافهايى را كه ذكر كرديم در يكديگر ضرب كنيم، حاصل ضرب سر از عددى سرسام‏‌آور در مى‌‏آورد، و آن يك مليون و دويست و شصت هزار احتمال است»[12]

   

-    إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَر[13] (به معنای: ما به تو کوثر عطا کردیم)

چه کسی و با چه اطمینانی می‌تواند بگوید منظور خداوند حکیم از «کوثر» در این آیه چیست؟ آیا منظور، «قرآن» است؟ آیا منظور، «دین اسلام» است؟ آیا مقصود کلام خدا، «اولاد پیامبر» است؟ آیا کوثر، نهری است در بهشت؟ ... این ابهام در معنای کوثر و اختلافی که بین مفسران بر سر معنای آن است، تا جایی است که

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌نویسد:

«مفسرين در تفسير كوثر و اينكه كوثر چيست اختلافى عجيب كرده‌‏اند: بعضى گفته‏‌اند: خير كثير است. و بعضى معانى ديگرى كرده‌‏اند كه فهرست‌‏وار از نظر خواننده مى‌‏گذرد:

1- نهرى است در بهشت.

2- حوض خاص رسول خدا (ص) در بهشت و يا در محشر است.

3- اولاد رسول خدا (ص) است.

4- اصحاب و پيروان آن جناب تا روز قيامت است.

5- علماى امت او است.

6- قرآن و فضائل بسيار آن.

7- مقام نبوت است.

8- تيسير قرآن و تخفيف شرايع و احكام است.

9- اسلام است.

10- توحيد است.

11- علم و حكمت است.

12- فضائل رسول خدا (ص) است.

13- مقام محمود است.

14- نور قلب شريف رسول خدا (ص) است.

و از اين قبيل اقوالى ديگر كه به طورى كه از بعضى از مفسرين نقل شده بالغ بر بيست و شش قول است.»[14]

   

-    لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ مُنْفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَه[15] (به معنای: كافران اهل كتاب و مشركان دست برندارند تا برايشان برهانى روشن بيايد)

در همین آیه‌ی به ظاهر ساده نیز ابهام و احتمالات زیادی در معنا و فهم کلام خدا وجود دارد. به عنوان نمونه چه کسی می‌تواند به یقین بگوید منظور خداوند از «بیّنه» چیست؟ آیا مقصود، رسول خاتم است؟ یا قرآن؟ و یا معجزه‌های پیامبر؟ سوالات و ابهامات درباره‌ی این آیه نیز آنقدر زیاد است که علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌نویسد:

«مفسرين در تفسير آيه و معانى كلمات آن اختلافى عجيب به راه انداخته‌‏اند، به طورى كه بعضى از آنان - آن طور كه مى‏‌گويند - گفته‏‌اند: اين آيه از مشكل‏‌ترين آيات قرآن است، هم از نظر نظم و هم از نظر تفسير»[16]

   

-    ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا ...[17] (به معنای: سپس كتاب را به كسانى از بندگانمان كه برگزيده بوديم به ميراث داديم)

چگونه می‌توان فهمید مقصود از «کتاب» در این آیه چیست؟ آیا همه‌ی کتابهای آسمانی را در بر می‌گیرد؟ آیا مقصود، قرآن است؟ «بندگان برگزیده» چه کسانی هستند؟ آیا مقصود، انبیاء هستند؟ بنی اسراییل هستند؟ امت پیامبر هستند؟ خانواده و اهل بیت رسول خاتم هستند؟ ... علامه طباطبایی به مواردی از اختلافات مطرح میان مفسران درباره‌ی این آیه اشاره نموده است:

«مفسرين در اينكه منظور از اين بندگان خاص چه كسانى هستند اختلاف كرده‌‏اند، بعضى گفته‏‌اند: "انبيا هستند". بعضى ديگر گفته‏‌اند: "بنى اسرائيلند ..." و بعضى ديگر گفته‌‏اند: "امت محمد (ص) هستند ..." و بعضى ديگر گفته‌‏اند: "تنها علماى امت محمد (ص) هستند ...

احتمال دارد ضمير در "منهم" به همان برگزيده شدگان برگردد ... احتمال هم دارد ضمير مزبور به كلمه "عبادنا" برگردد ...

مفسرين در تفسير آيه اختلافهاى عجيبى به راه انداخته‌‏اند ...

اختلافى در معناى كلمه "ثم" كرده‏‌اند كه بعضى گفته‌‏اند ... بعضى ديگر گفته‌‏اند ... بعضى گفته‌‏اند ...

و در عطف كردن اين كلمه نيز اختلاف است. بعضى گفته‏‌اند ... بعضى ديگر گفته‌‏اند ...

باز در معناى جمله "اورثنا" اختلاف كرده‏‌اند كه بعضى گفته‏‌اند ... بعضى ديگر گفته‏‌اند ...

و نيز در معناى كتاب اختلاف كرده‏‌اند ...

و در معناى جمله "الَّذِينَ اصْطَفَيْنا" اختلاف كرده‌‏اند ...

و در معناى كلمه "من" در جمله "مِنْ عِبادِنا" اختلاف كرده‏‌اند ...

و نيز در مرجع ضمير "منهم" اختلاف كرده‏‌اند ...

و در معناى ظالم به نفس و مقتصد و سابق نيز اختلاف كرده‏‌اند ...

البته در اين بين اقوال متفرق ديگرى هست كه ذكر نكرديم، و اگر احتمالات مذكور را در يكديگر ضرب كنيم از هزار احتمال بالاتر مى‌‏شود»[18]

   

-    وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُود[19] (به معنای: و سوگند به شاهد و مشهود)

آیا مقصود از «شاهد» کسی است که بر چیزی شهادت می‌دهد؟ یا منظور کسی است که ناظر و مشاهده کننده‌ی چیزی است؟ و به تبعِ آن، مقصود از «مشهود» چه می‌تواند باشد؟ کسی که بر علیه او شهادت داده می‌شود؟ یا چیزی که مشاهده می‌شود؟

«مفسرين در تفسير "شاهد" و "مشهود" سخنان بسيار دارند كه بعضى آنها را تا سى وجه شمرده‏‌اند، از قبيل اينكه بعضى گفته‌‏اند: شاهد روز جمعه، و مشهود روز عرفه است.

يا شاهد روز عيد قربان و مشهود روز عرفه است.

و يا شاهد روز عرفه و مشهود روز قيامت است.

يا شاهد فرشته است كه عليه انسان شهادت مى‌‏دهد و مشهود روز قيامت است.

و يا اينكه شاهد گواهانند كه عليه مردم شهادت مى‏‌دهند و مشهود مردمى هستند كه عليه‏‌شان شهادت داده شده.

و يا اينكه شاهد امت اسلام و مشهود ساير امت‏ها هستند.

و يا شاهد اعضاى بنى آدم و مشهود خود آدمى است.

و يا شاهد حجر الاسود و مشهود حاجيان هستند.

و يا شاهد شب و روزها و مشهود بنى آدم است.

و يا شاهد انبيا و مشهود محمد (ص) است،

و يا شاهد خداى سبحان و مشهود كلمه "لا اله الا اللَّه" است.

و يا اينكه شاهد خلق و مشهود حق است.

يا شاهد خداى تعالى و مشهود روز قيامت است.

يا شاهد آدم و ذريه او، و مشهود روز قيامت است.

يا شاهد روز ترويه، و مشهود روز عرفه است

و يا روز دوشنبه و روز جمعه است

و يا اينكه شاهد مقربين، و مشهود عليين هستند.

و يا شاهد طفل در داستان اخدود است كه به مادرش گفت صبر كن كه تو بر حقى، و مشهود خود واقعه است.

و يا اينكه شاهد ملائكه دنبال‏رو و نويسنده اعمال، و مشهود قرآن فجر است، و اقوال ديگرى از اين قبيل»[20]

   

-    وَ يَسْئَلُونَکَ مَا ذَا يُنفِقُونَ قُلِ الْعَفْو[21] (به معنای: و از تو می‌پرسند چه چیز انفاق کنیم؟ بگو عفو!)

معنای «عفو» در این آیه چیست؟ آیا منظور خداوند این بوده که بهترین انفاق، آمرزش است؟! بعضی از مفسرین گفته‌اند منظور از عفو چیزی است که انفاقش آسان باشد؛[22] برخی دیگر گفته‌اند منظور خداوند از «عفو» این بوده که زیادیِ مال خود را ببخشید؛[23] بعضی هم معتقدند در این آیه، خداوند به جای اینکه بگوید مردم چه چیز را انفاق کنند، گفته چگونه انفاق کنند و منظورش این بوده که نه افراط کنند و نه تفریط.[24] علامه طباطبایی در توضیح این آیه، پس از برشمردن بعضی معانیِ عفو و بیان حدس خود، با گفتن «الله اعلم!» به این نکته تذکر می‌دهد که ما نمی‌توانیم با اطمینان بگوییم منظور حقیقی خدا از این عبارت چیست![25]

   

-    وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ ...[26] (به معنای: و چون آن گفتار بر آنان واقع شود، براى آنان از زمين جنبنده‏‌اى بيرون آريم كه با آنان اين سخن گويد)

این جنبنده (دَابَّةً) چگونه موجودی است؟ انسان است یا حیوان؟ چگونه تکلم می‌کند و به مردم چه می‌گوید؟ این اتفاق از نشانه‌های ظهور است یا علائم رستاخیز؟ ...

برای آنکه عمق اختلاف مفسران درباره‌ی این آیه روشن شود، به کلام علامه طبابایی در تفسیر المیزان ذیل آیه‌ی فوق اشاره می‌گردد:

«مفسرين در معناى آن حرفهاى عجيب و غريبى زده‏‌اند و در معناى مفردات آيه و جمله‌‏هاى آن دقت‏‌هاى زياده از حد كرده‏‌اند، و همچنين در آنچه از آيه فهميده مى‌‏شود و در حقيقت اين جنبنده، و صفات آن و معناى سخن گفتنش و كيفيت خروج آن، و زمان خروجش و اينكه چند مرتبه از زمين بيرون مى‏‌آيد و در چه مكانى بيرون مى‌‏شود، اقوال بسيارى گفته‌‏اند، كه به هيچ يك آنها نمى‏‌توان اعتماد كرد، مگر به زور»[27]

خود علامه طباطبایی نیز در فهم دقیق آیه‌ی مذکور، اظهار عجز نموده و گفته:

«متاسفانه در آيات كريمه قرآن چيزى كه بتواند اين آيت را تفسير كند و معلوم سازد كه اين جنبده‏‌اى كه خدا به زودى از زمين بيرون مى‏‌آورد چيست؟ و چه خصوصياتى دارد؟ و صفات و نشاني‌هايش چيست؟ و با مردم چه تكلمى مى‏‌كند و چه خصوصياتى دارد؟ و چگونه از زمين بيرون مى‌‏آيد؟ و چه مى‌‏گويد؟ وجود ندارد»[28]

   

-    اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ ...[29] (به معنای: خدا كسى است كه هفت آسمان را خلق کرد و از زمین هم مانند آن را)

مقصود خداوند از اینکه فرموده زمین را هم مثل آسمان‌های هفت‌گانه خلق کرده، چیست؟ آیا منظورش این بوده که شش کره‌ی دیگر شبیه کره‌ی زمین وجود دارد؟ آیا می‌خواسته بگوید زمین از هفت لایه (مثل لایه‌های پیاز) تشکیل شده؟ آیا منظورش اشاره به هفت قاره بوده؟ واقعا چه کسی و با چه دلیل و مدرکی می‌تواند منظور حقیقی خداوند متعال را بیان کند؟ علامه طباطبایی در این باره چنین می‌نویسد:

«در اين باب چند احتمال هست:

اول اينكه بگوييم منظور از هفت تا زمين هفت عدد از كرات آسمانى است، كه ساختمانش از نوع ساختمان زمينى است كه ما در آن زندگى مى‏‌كنيم.

دوم اينكه بگوييم منظور از آن تنها زمين خود ما است، كه داراى هفت طبقه است ...

سوم اينكه بگوييم منظور از زمين‌‏هاى هفت‌گانه اقليم‏ها و قسمت‏هاى هفتگانه روى زمين است ...

اين چند وجه وجوهى است كه هر يك طرفدارانى دارد، و چه بسا با مراجعه به مطالبى كه در تفسير سوره حم سجده گذشت، بتوان به احتمال چهارم دست يافت. و چه بسا گفته باشند كه مراد از جمله "وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ"، اين است كه خداى تعالى از زمين چيزى خلق كرده، مثل آسمانهاى هفت‌گانه، و آن عبارت است از انسان كه موجودى است مركب از ماده زمينى، و روحى آسمانى، كه در آن روح نمونه‌‏هايى از ملكوت آسمانى است ... و خدا داناتر است»[30]

   

-    ... وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْناكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ ...[31] (به معنای: و آن رويايى را كه به تو نشان داديم و آن درخت لعنتى را كه در قرآن از آن ياد شده جز براى آزمايش مردم قرار نداديم.)

پیامبر چه رویایی دیده که خداوند از آن با عنوان «فتنه» و آزمایشی برای مردم یاد کرده؟ و منظور از شجره‌ی ملعونه چیست که مایه‌ی آزمایش است؟

اینگونه سوالات، فقط ذهن مردم عادی را که به صورت تخصصی روی قرآن کار نکرده‌اند، درگیر نمی‌کند. بلکه برای مفسرانی که سال‌ها روی آیات قرآن تحقیق و تدبر کرده‌اند نیز همین ابهامات مطرح است. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل آیه‌ی فوق می‌نویسد:

«خداى سبحان بيان نكرده كه آن رؤيا كه به پيغمبر خود ارائه داده چه بوده، و در ساير آيات قرآنش هم چيزى كه آن را تفسير كند نيامده ... و همچنين شجره ملعونه هم معلوم نيست كه چيست كه خدا آن را فتنه مردم قرار داده، و در قرآن كريم شجره‌‏اى به چشم نمى‌‏خورد كه خداوند اسمش را برده سپس آن را لعنت كرده باشد.»[32]

   

آیات فوق، نمونه‌های واضحی هستند در اثبات این موضوع که فهم آیان قرآن و دریافتن مقصود حقیقی خدا از کلامش، کار ساده‌ای نیست و حتی مفسران قرآن که به صورت تخصصی در این زمینه فعالیت می‌کنند، در فهم معنای حقیقی آیات، با یکدیگر اختلافات فاحش دارند. حال، سوال مهمی که مطرح می‌شود این است که:

در رفع این اختلافات به چه کسی باید مراجعه کنیم؟

قرآن، خود پاسخ این سوال را مطرح فرموده:

«فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ»[33]

پس هر گاه در چیزی به اختلاف رسیديد، آن را به خدا و رسول عرضه کنید اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد.

و رسول خدا به صراحت، راهکار رهایی از اختلافات و ابهامات و شبهات قرآنی را اعلام فرمود:

هرگز کسی برای شما قرآن را [به درستی] تفسیر نخواهد کرد مگر این کسی که من بازوی او را گرفته‌ام و او علی بن ابیطالب است.[34]

هر کس مطلبی از قرآن برایش روشن نبود و از من یاد نگرفته بود، وظیفه دارد به او مراجعه کند که او نیز مانند من تمامی دانش قرآن را – از ظاهر و باطن، و محکم و متشابه آن – داراست.[35]

من در بین شما دو گوهر گرانسنگ به جا می‌گذارم: کتاب خدا و علی بن ابیطالب. بدانید که علی برای شما از کتاب خدا افضل و برتر است؛ چون او مترجم و بیانگر قرآن است.[36]

خدا قرآن را بر من نازل کرده است. هر کس با آن مخالفت کند گمراه می‌شود؛ و هرکس علم آن را از غیر امیر مؤمنان طلب کند هلاک می‌گردد؛ و هر کس هدایت را از غیر اهل بیت من جویا شود، مرا تکذیب کرده است.[37]

بنابراین، برای تبیین قرآن و رفع اختلافاتی که در فهم قرآن پیش می‌آید باید به رسول خاتم و ائمه اطهار که مبیّن و مفسّر حقیقی کلام خدا هستند، مراجعه نمود. علامه طباطبایی که خود از مفسّران برجسته و شهیر در عصر حاضر به شمار می‌آید، در تفسیر المیزان به این موضوع تاکید کرده که: فقط و فقط بیان رسول خدا و اهل بیت علیهم السلام در تبیین و تفسیر قرآن کریم حجت است و نظر و گفته‌ی دیگران، حتی اگر از صحابه‌ی پیامبر بوده باشند یا از عالمان دین باشند، حجیت ندارد و قابل اعتماد نیست:

"این آیه (وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ)[38] دلالت دارد بر حجيت قول رسول خدا (ص) در بيان آيات قرآن و تفسير آن ... اين در خود بيان رسول خدا (ص) است و در ملحقات بيان آن جناب كه همان بيانات ائمه هدى (ع) است نيز مطلب از اين قرار است، زيرا به حكم حديث ثقلين بيان ايشان هم بيان رسول خدا (ص) و ملحق به آن است، به خلاف ساير افراد، هر چند صحابه و يا تابعين و يا علماى امت باشند كلامشان حجت نيست، براى اينكه آيه شريفه شامل آنان نمى‌‏شود، نصى هم كه بتوان به آن اعتماد نمود و دلالت بر حجيت على الاطلاق كلام ايشان (صحابه یا هر کسی غیر از اهل بیت) كند، در كار نيست."[39]

   

شاید این چالش در ذهن مخاطب پیش بیاید که همه‌ی آیات قرآن دارای ابهام نیستند و آبات متعددی هستند که معنای روشن و واضحی دارند و برای فهم‌شان نیاز به مراجعه به اهل بیت علیهم السلام نیست. مثلا در قرآن می‌خوانیم:

«یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصّادِقینَ»[40]

ای کسانی که ایمان آورده‌اید، تقوای خدا را پیشه کنید و با راستگویان باشید.

تنها با میزان اندکی دانش عربی از آیه‌ی فوق در می‌یابیم خداوند متعال ما را به معاشرت با راستگویان فرمان داده است. پس آیا در چنین مواردی نیز باید به اهل بیت علیهم السلام مراجعه کرد؟

برای یافتن پاسخ این سوال، به دو نکته‌ی زیر توجه فرمایید:

-    نکته‌ی نخست: آیا غایت قرآن و هدایتگریِ آن، این بوده که نکات اخلاقی‌ای از جمله معاشرت با افراد راستگو، دروغ نگفتن، به یکدیگر ظلم نکردن، مال بتیم را نخوردن، ... را تذکر بدهد؟

این موارد که همگی نکات عقلانی‌ای است که هر انسانی فارغ از دین و مذهب و ملیتش، ارزش و درستیِ آن را متوجه می‌شود و محتاج تذکر قرآن نیست.

اگر معنای هدایتگری قرآن، این باشد، پس وجه برتری آن نسبت به تورات و انجیل یا هر کتاب آسمانی و غیر آسمانیِ دیگری که مردم را به کارهای نیک دعوت کرده و از کارهای ناپسند بازداشته، چیست؟

-    نکته‌ی دوم: آیا مطمئن هستیم که خداوند منظور دیگری در پسِ این تذکر نداشته است؟

در مورد همین آیه‌ای که به نظر می‌رسد مقصود خداوند از کلامش واضح است، چنانچه به مبیّن حقیقی قرآن مراجعه کنیم می‌فهمیم آنچه مدّ نظر خدای رحمان بوده، با آنچه ما برداشت کرده‌ایم، کاملا تفاوت دارد. چراکه رسول رحمت تاکید فرموده‌اند مراد از «صادقین» در این آیه، راستگویان به معنای عام نیست؛ بلکه مقصود خدا، چند نفر خاص هستند و آن هم امیر مومنان و اوصیاء ایشان هستند.[41]

   

نمونه‌ی دیگر، آیه‌ی «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلي‏ طَعامِهِ»[42] است. ظاهرا معنای این آیه نیز ساده است و بدون مراجعه به اهل بیت علیهم السلام هم می‌توان فهمید که خداوند فرموده: انسان به خوراکش توجه کند. توجه به خوراک هم شامل پاکی، پاکیزگی، مفید بودن، حلال بودن و ... است. پس می‌توان نتیجه گرفت خداوند در این آیه به انسان‌ها تذکر داده خوراک خوب و پاک بخورند. اما وقتی به مبیّن حقیقی قرآن مراجعه می‌کنیم، می‌فهمیم مقصود خداوند از طعام در این آیه، خوراکی‌ها و آشامیدنی‌هایی مثل نان و آب نیست. بلکه به فرموده‌ی امام باقر علیه السلام منظور از طعام، علم و دانشی است که فرد فرا می‌گیرد. در واقع خداوند در این آیه به انسان‌ها تذکر داده مراقب باشند دانش خود را از چه کسی فرا می‌گیرند؛ نه اینکه غذایی که می‌خورند چه کیفیتی دارد![43]

به همین دلیل است که خداوند می‌فرماید:

«هُوَ آیاتٌ بیّناتٌ فِی صُدُورِ الّذین اوُتوا العِلمَ»[44]

قرآن، آیاتی است روشن در سینه‌ی كسانی كه به آنها علم داده شده

در واقع قرآن، بیّنه و شفاف است؛ اما نه برای همگان. بلکه برای «الّذین اوُتوا العِلم» یعنی آنان که خداوند به ایشان علم عطا فرموده است. امام باقر علیه السلام صریحا در پاسخ به کسی که پرسید مقصود از «الّذین اوُتوا العِلم» چه کسانی هستند؟ فرمودند:

«انتظار داری جز ما (اهل بیت) چه کسانی باشند؟[45] مقصود از این آیه، فقط ما امامان هستیم.[46]»

   

بنابراین، راه درست و عاقلانه برای فهم معنی و یادگیری تفسیر همه‌ی آیات قرآن این است که به اهل بیت علیهم السلام که خداوند همه‌ی علم قرآن را در سینه‌شان قرار داده، مراجعه کنیم.

-    چه آیاتی که اصلا معنای آن را نمی فهمیم (مانند: «الم»[47]، «الر»[48]، «طسم»[49])

-    چه آیات احکام که به انجام فریضه‌ای مانند نماز امر کرده اما درباره‌ی طریقه‌ی ادای آن توضیحی نداده (مانند: «فَأَقِیمُواْ الصَّلاَةَ»[50])

-    چه آیاتی که مقصود خدا را از کلامش نمی فهمیم (مانند: «وَ الْفَجْر»[51]، «وَ لَيالٍ عَشْرٍ[52]، ««وَالْعَصْر»[53])

-    چه آیاتی که ظاهرا معنای آنها را متوجه می‌شویم (مانند: «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلي‏ طَعامِهِ»[54])

   

کوتاه سخن آنکه: قرآن، کتاب هدایت است، اما بهره‌مند شدن افراد از نور هدایت قرآن مشروط به مراجعه‌ی ایشان به مبیّن حقیقی قرآن یعنی رسول رحمت و امامان هدایتگر است تا ایشان فارغ از تردید و اشتباه، مقصود حقیقی خداوند متعال را از کلامش تبیین فرمایند.

www.mohammadivu.org.MOHR

    

    

 

       

 

    

    

   


[1] سوره‌های بقره، آل عمران، عنکبوت، روم، لقمان و سجده، آیه 1.

[2] سوره‌های یونس، هود، یوسف، ابراهیم و حجر ، آیه 1.

[3] سوره‌های شعراء و قصص، آیه 1.

[4] در اصطلاح علوم قرآنی «سیاق» به اسلوب سخن، طرز جمله بندی عبارات، و نظم خاص کلام و یا روند کلی سخن، گفته می‌شود.

[5] سوره فجر، آیه 1.

[6] ترجمه تفسیر المیزان، ج 20،ص 467.

[7] سوره فجر، آیه 2.

[8] سوره فجر، آیه 3.

[9] سوره فجر، آیه 5.

[10] سوره عصر، آیه 1.

[11] سوره بقره، آیه 102.

[12] ترجمه تفسیر المیزان، ج 1، ص 351 تا 353.

[13] سوره کوثر، آیه 1.

[14] ترجمه تفسیر المیزان، ج 20، ص 638.

[15] سوره بیّنه، آیه 1.

[16] ترجمه تفسیر المیزان، ج 20، ص 572.

[17] سوره فاطر، آیه 32.

[18] ترجمه تفسیر المیزان، ج 17، ص 63 تا 66.

[19] سوره بروج، آیه 3.

[20] ترجمه تفسیر المیزان، ج 20، ص 415.

[21] سوره بقره، آیه 219.

[22] مفردات الفاظ قرآن (راغب)، ص 574.

[23] أساس البلاغة (زمخشری)، ص 428.

[24]بنگرید به توضیحات علامه طباطبایی ذیل آیه 215 و 219 سوره بقره.

[25] علامه طباطبایی در تفسیر المیزان نوشته: "كلمه (عفو) بطورى كه راغب گفته به معناى آن است كه به سوى چيزى خم شوى، تا آن را بگيرى، اين معناى اصلى كلمه نامبرده است ليكن از آنجايى كه عنايات مختلفه‏‌اى در كلام پيدا شد، ناگزير كلمه نامبرده را در معانى مختلفه‌‏اى استعمال كردند، مانند آمرزش، و محو كردن اثر، و واسطه شدن در انفاق، كه همين معناى اخير منظور آيه است و خدا داناتر است": ترجمه تفسیر المیزان، ج 2، ص 294 و 295.

[26] سوره نمل، آیه 82.

[27] ترجمه تفسیر المیزان، ج 15، ص 568.

[28] ترجمه تفسیر المیزان، ج 15، ص 567.

[29] سوره نمل، آیه 82.

[30] ترجمه تفسیر المیزان، ج 19، ص 546، 547 و 549.

[31] سوره إسراء، آیه 60.

[32] ترجمه تفسیر المیزان، ج 13، ص 188.

[33] سوره نساء، آیه 59.

[34]"وَ لَا يُوَضِّحُ‏ لَكُمْ‏ تَفْسِيرَهُ إِلَّا الَّذِي أَنَا آخِذٌ بِيَدِهِ وَ مُصْعِدُهُ إِلَيَّ وَ شَائِلٌ بِعَضُدِهِ وَ مُعْلِمُكُمْ أَنَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ وَ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ..."‏: بحارالانوار، ج 37، ص 209.

[35]"فَمَنْ‏ عَمِيَ‏ عَلَيْهِ‏ مِنْ عَمَلِهِ شَيْ‏ءٌ لَمْ يَكُنْ عَلِمَهُ مِنِّي وَ لَا سَمِعَهُ فَعَلَيْهِ بِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَإِنَّهُ قَدْ عَلِمَ كَمَا قَدْ عَلِمْتُهُ ظَاهِرَهُ وَ بَاطِنَهُ وَ مُحْكَمَهُ وَ مُتَشَابِهَهُ": بحارالانوار، ج 2، ص 260.

[36]"إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ‏ كِتَابَ اللَّهِ وَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع (وَ اعْلَمُوا أَنْ عَلِيّاً لَكُمْ‏ أَفْضَلُ‏) مِنْ‏ كِتَابِ‏ اللَّهِ لِأَنَّهُ مُتَرْجِمٌ لَكُمْ عَنْ كِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى": مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنين و الأئمة، ص 161.

[37]"إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَ عَلَيَّ الْقُرْآنَ وَ هُوَ الَّذِي‏ مَنْ‏ خَالَفَهُ‏ ضَلَ‏ وَ مَنِ ابْتَغَى عِلْمَهُ عِنْدَ غَيْرِ عَلِيٍّ هَلَكَ ... إِنَّهُمْ أَهْلُ بَيْتِي ... وَ مَنْ طَلَبَ الْهُدَى فِي غَيْرِهِمْ فَقَدْ كَذَّبَنِي": بحارالانوار، ج 38، ص 94.

[38] سوره نحل، آیه 44.

[39] ترجمه المیزان، ج ۱۲، ص ۳۸۰.

[40] سوره توبه، آیه 119.

[41] سلمان درباره‌ی آیه‌ی «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ» پرسید: «يَا رَسُولَ‏ اللَّهِ! عَامَّةٌ هَذِهِ الْآيَةُ أَمْ خَاصَّةٌ؟» یعنی: یا رسول الله منظور این آیه خاص است یا عام؟ پیامبر فرمودند: «أَمَّا الْمَأْمُورُونَ فَعَامَّةُ الْمُؤْمِنِينَ أُمِرُوا بِذَلِكَ، وَ أَمَّا الصَّادِقُونَ فَخَاصَّةٌ لِأَخِي عَلِيٍّ (ع) وَ أَوْصِيَائِي بَعْدَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة» یعنی: مامورین به این دستور، همه‌ی مومنانند (مومنان به صورت عام) و اما عنوان صادقین مخصوص برادرم على و اوصیاء بعد از او تا روز قیامت است: بحارالانوار، ج 31، ص 413.

[42] سوره عبس، آیه 24.

[43]"فِي قَوْلِ اللَّهِ‏ فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِهِ‏ قَالَ قُلْتُ مَا طَعَامُهُ قَالَ عِلْمُهُ‏ الَّذِي‏ يَأْخُذُهُ مِمَّنْ يَأْخُذُه": بحارالانوار، ج 2، ص 96.

[44] سوره عنکبوت، آیه 49.

[45] "مَنْ عَسَى أَنْ یَكُونُوا غَیْرَنَا": کافی، ج 1، ص 214.

[46] "أَبِی جَعْفَرٍ ع‏ فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ‏ قَالَ نَحْنُ الْأَئِمَّةُ خَاصَّةً": بحارالانوار، ج 23، ص 202.

[47] سوره‌های بقره، آل عمران، عنکبوت، روم، لقمان و سجده، آیه 1.

[48] سوره‌های یونس، هود، یوسف، ابراهیم و حجر، آیه 1.

[49] سوره‌های شعراء و قصص، آیه 1.

[50] سوره نساء‏، آیه 103.

[51] سوره فجر، آیه 1.

[52] سوره فجر، آیه 2.

[53] سوره عصر، آیه 1.

[54] سوره عبس، آیه 24.

  

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه سازی

 

به ما بپیوندید: 

instagram twtr fbk telegram Aparat

  

 
امروز:امروز:826
این هفته:این هفته:17428
در مجموع:در مجموع:7537125
Center
Pagerank