جامعهی اخلاق مدار، در گرو عقل گرایی و تذکر به انجام کارهای نیک
نوشتهی زیر، متن مصاحبهی پایگاه خبری شفقنا با مسعود بسیطی – مدیر عامل بنیاد علمی فرهنگی محمد (ص) و مدرس علوم تربیتی و ادیان و فِرَق - با موضوع «عوامل موثر بر اخلاق مداریِ جامعه» است.
مسعود بسیطی مدیر عامل بنیاد علمی فرهنگی حضرت محمد (ص) در گفت و گو با شفقنا دربارهی راه رسیدن به جامعهی اخلاق مدار گفت: اگر بخواهیم جامعهای اخلاق گرا داشته باشیم و از معضلات اجتماعی دور شویم باید به تربیت انسانهایی آگاه، عقل مدار و حق پذیر بپردازیم. این کار، اصلاح و پرورش یک نسل است و دین مبین اسلام برای رسیدن به این دستاورد، راهکارهای اجراییِ اثربخشی ارائه داده. اما متاسفانه در جامعهی ما برخی از مردم، دیندارِ قشری هستند و بعضی هم دین زده! دینداران قشری و ظاهرگرا معمولا تعقل و کاربرد عقل را تعطیل کرده و صرفا به دنبال انجام ظاهری فرایض دینی برای رسیدن به ثوابهای شخصیِ خود هستند. دین زدهها هم به دلیل برخی رفتارهای غیر عقلانیِ دیندارانِ ظاهری از دین میگریزند. این در حالی است که تا جنبهی عقلانیت بر دیدگاههای اعتقادی و عملی ما غالب نشود، نمیتوان گفت دیندارِ واقعی هستیم. چرا که عقلانیت، همان دینداری و دینداری همان عقلانیت است.
او با تاکید بر این نکته که مبنای دین اسلام، عقلانیت است گفت: اساسا در مکتب تربیتی اهل بیت علیهم السلام، عقل، برترین حجت خدا و ابزار پرستش خدای متعال معرفی میگردد. این موضوع، علت برتری اسلام بر سایر ادیان است و به اعتقاد ما حکم شرع و عقل باید با هم منطبق باشند وگرنه مجموعه دستوراتی که با عقل در تضاد باشد، دین نیست.
این کارشناس امور تربیتی در ادامه گفت: وقتی دینداری عین عقلگرایی تعریف گردد و دینداران، به عنوان نمونههای شاخصِ عقل مداری در جامعه دیده شوند، مردم خصوصا جوانان، نه تنها دیگر از دین، گریزان نمیشوند بلکه به سمت دینداری تمایل پیدا میکنند. نتیجهی این گرایش به دین، تعهد و الزام بیشتر به اخلاق خواهد بود. چرا که همانطور که گفته شد دینداری همان عقلانیت است و اخلاق، ثمرهی عقل و به کارگیریِ جنود عقل است. رعایت حقوق دیگران، صداقت، امانتداری، خیرخواهی، مدارا با خلق، مهربانی با کوچکترها، حفظ حرمت بزرگترها، تشکر بابت لطف و احسان دیگران، تلاش برای کسب روزی حلال، ... که از آنها به عنوان اخلاق مداری یاد میشود، در واقع همان جنود عقل هستند.
بسیطی دربارهی چگونگیِ جاری سازیِ اخلاق در جامعه بر مبنای دینداری گفت: خداوند مهربان، خود راهش را نشانمان داده و فرموده: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» (سوره احزاب، آیه 21) یعنی خداوند برای ما یک الگو و مدل خوب قرار داده که میتوانیم الگوی رفتاری خود را از او بگیریم. ببینیم پیامبر خاتم (ص) در آن زمان با مردم شبهه جزیره که بی تمدن و بی فرهنگ بودند و زشتترین عادات رفتاری را داشتند، چگونه برخورد کردند که ایمان آورندگان حقیقی، دچار چنان تحولی شدند که برادر دینیشان را به خود ترجیح میدادند و در برابرش جز با صداقت، مهربانی، ایثار، مواسات، ... رفتار نمیکردند؟ اگر ما آن روش را از پیامبر یاد بگیریم و در جامعهی خودمان پیاده کنیم، قطعا جامعهای با اخلاقتر خواهیم داشت.
این استاد دانشگاه با تاکید بر اینکه پایه و اصل تربیتی حضرت محمد(ص) تذکر به فطرت و عقل انسانها بود، گفت: خداوند در قرآن میفرماید «فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ لَسْتَ عَلَیهِمْ بِمُصَیطِرٍ» (سوره غاشیه، آیات 21 و 22) یعنی ای پیغمبر تو تذکر بده. تذکر از ریشهی ذکر به معنی یاد آوری حق است. پس یک الگوی عملی برای عمق بخشیدن به اخلاق مداری در جامعه، تذکر و یادآوریِ حق است. مثلا به یادِ یکدیگر بیاوریم خیری در شر نیست! یعنی خیری در دروغ، خیانت، رشوه، زیرآب زنی، دزدی، ... نیست. البته پذیرش این تذکر و یادآوری حق، یک شرط مهم دارد. آن هم این است که فرد، حقپذیر باشد. وگرنه کسی که تمایلی به پذیرش حق نداشته باشد، با شنیدن این حرفها هم خُلق و خویش تغییری نمیکند. حالا ببینیم چگونه میتوان افراد را حق پذیر نمود. عوامل متعددی در بحث حقپذیری دخیل هستند؛ مانند لقمهی حلال. کسی که مال حرام خورده باشد، حق پذیریش به شدت افت میکند. یکی دیگر از مسایل تاثیرگذار در حقپذیری، تربیت است. اگر فرزندان ما از کودکی، به گونهای تربیت شوند که برای «حق»، ارزش قائل باشند و به سوی «حقپذیری» تشویق شوند، میتوان انتظار داشت در بزرگسالی هم حقپذیر باشند. تذکر به انجام کارهای نیک و رعایت مسایل اخلاقی در چنین فردی زودتر به نتیجه خواهد رسید تا کسی که از بچگی میانهای با حق دوستی و حق پذیری نداشته است.
این مشاور تربیتی با اشاره به این کلام حضرت امیر که فرمودهاند «الْعِلْمُ مِنَ الصِّغَرِ كَالنَّقْشِ فِی الْحَجَرِ» به ضرورت تعلیم و تربیت در سنین کودکی تاکید کرد و گفت: تعلیم و تعلّم در کودکی مثل حکّاکی روی سنگ است؛ اگر روی دیوار یا کاغذ چیزی بنویسیم ممکن است از بین برود. اما چیزی که روی سنگ حک شود به سختی از بین میرود. همان طوری که حکاکیهای تخت جمشید پس از گذشت سالها هنوز باقی مانده. بنابراین افراد را تا کودک هستند، باید تحت تعلیم و تربیت قرار داد. بسیاری از والدین از عدم اخلاق خوب در جوانان خود گلایه مندند. معمولا به عنوان مشاور به آنها یاد آوری میکنیم که اصل تربیت در سن نوجوانی و جوانی نیست؛ بلکه شخصیت هر فرد حداکثر تا سن 14 سالگی شکل میگیرد. پس تربیت باید از نونهالی آغاز شود تا محصول آن در نوجوانی و جوانی به بار نشیند.
این کارشناس امور تربیتی تصریح کرد: حتی اگر طینت کودکی خوب نباشد، میتوانیم با ابزار تذکر و یادآوری، با کودک کار کنیم و اصلاحش نماییم. اگر به هر دلیلی فرزندی با طینتی بد متولد شود تا چهارده سالگی فرصت داریم روی شخصیت او کار کنیم تا حقپذیر گشته و با انتخابهای خوب بر طینت بدِ خود فائق آید. پس برای داشتن جامعهای اخلاق مدار، باید روی کودکان و نونهالان جامعهمان بیشتر سرمایه گذاری کنیم. البته این حرف، به معنای آن نیست که بزرگترها را از فرآیند تذکر به حق و اخلاق مداری، کنار بگذاریم. بزرگترها هم با هدایتِ یک مربی خوب و تمرین و انجام نیتهای خوب، کمکم به عقل گرایی و اخلاق مداری خو میگیرند و حتی اگر طینتشان مشکل داشته باشد، با نیتهای خوب و تلاش برای پایبندی به عقل، واجد طینتی خوب میشوند. اما این اتفاق در مقایسه با تغییر در کودکان، سختتر است و نیاز به جهاد با نفس دارد.اولین باب در کتب حدیثی و علمی ما، وجوب جهاد النفس است. یعنی جهاد با مسایلی که نفس ما به آن تمایل دارد.
این کارشناس مذهبی در ارتباط با جهاد با نفس در راستای حقپذیری و عقل گرایی چنین ادامه داد: گاهی ما روی یک حقی پا میگذاریم چون آگاهی و معرفت نداریم. خُب اینجا مشکل از جهل و عدم آگاهی است و وقتی کسی به ما تذکر بدهد، متوجه میشویم و دیگر مرتکب آن اشتباه نمیشویم. مثلا کسی به من یاد نداده که روزی دست خداست و این خداوند است که رزّاق است. به همین دلیل برای رسیدن به سود یا پول بیشتر حرص میزنم، دروغ میگویم، ... اما اگر کسی به من تذکر بدهد که خدا رزّاق است، نه مشتری، نه کارفرما، نه رییس، ... هر بار که بخواهم برای رسیدن به سود بیشتر، دروغ بگویم، یاد این موضوع میافتم و پیش خود میگویم چرا دروغ بگویم یا حرص بزنم وقتی روزی دست خداست؟ اما خیلی مواقع، مشکل از ناآگاهی یا اینکه حق را نمیشناسیم، نیست؛ بلکه ایراد کار اینجاست که حق را با توجیهات نفسانی میپوشانیم. یعنی خیلی هم خوب میدانیم که حق چیست اما زیر بارش نمیرویم. غافل از اینکه به محض آنکه حقی را پوشاندیم، وارد مرحلهی کُفر و جنگ با عقل یا همان ابزار پرستش خدا شدهایم! چرا که معنیِ کُفر، پوشاندن حق است. اینجاست که به دلیل تمایلات نفسانی، با آنکه میدانیم حق چیست، آن را با دروغ، تهمت و ... میپوشانیم تا حق را وارونه نمایش دهیم.
بسیطی نمونهی بارز رفتار بر اساس تمایلات نفسانی را جملهی آشنای «دوست دارم یا دلم میخواهد» بیان کرد و گفت: گاهی نفس ما چیزی را طلب میکند و عقل میگوید غلط است، گاهی هم نفس تمایل دارد و عقل هم مانعی نمیگذارد یا نفس طلب میکند و عقل هم تایید میکند. برای مثال، ممکن است نفس ما تمایل داشته باشد به فقیری کمک کنیم. طبیعتا عقل خدادادی هم این امر را تایید میکند و تکرار چنین عملی باعث گرایش بیشتر ما به انجام کارهای خیر میشود. اما اگر شاقول عقل را کنار بگذاریم و فقط بر اساس خواستهی نفس جلو برویم، از ناکجا آباد سر در خواهیم آورد. چراکه محور، لذت شخصی ما میشود، نه عقلانیت. من به فقیر کمک میکنم نه برای اینکه کمک به همنوع، کاری نیک و مورد تایید عقل و در نتیجه، رضای خدای متعال است؛ بلکه به این دلیل که از کمک به دیگران، حس خوبی به من دست میدهد و به دلیل لذت یا نفع شخصی این کار را انجام میدهم. وقتی پایهی انتخابهای افراد به جای عقل، نفس شد، دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشود و هرکس کاری را انجام میدهد که بیشتر لذت میبرد؛ ولو به قیمت پایمال شدن یا پوشیده شدنِ حق. پس جهاد با نفس، مهم است. نفس را که مهار و عِقال کنی، حقپذیری شکوفا میشود. افراد که حقپذیر شوند، تذکرهای عقلی و فطری به جانشان مینشیند و آموزههای تربیتی را به کار میبندند و جامعه را به سوی اخلاق مداری سوق میدهند.
مدیر عامل بنیاد محمد (ص) به عنوان تذکر پایانی گفت: در مسیر تربیت و آموزش کارهای نیک، همواره توجه داشته باشیم که تذکر، بیشتر از توبیخ و سرزنش، تاثیرگذار خواهد بود. به جای آنکه فرزندان و اطرافیانمان را به سبب رفتارهای ناپسندشان با سرزنش کردن، سر خورده نماییم، آنها را به گونهای تربیت کنیم که همواره خدا و امام زمان را ناظر بر اعمال و رفتار خود ببینند. و از این مهمتر اینکه، در هیچ حالی از رحمت خدا و الطاف پدرانهی امام مهربانشان نا امید نشوند. اگر خطایی کردند، به دامان پر مهر امام زمانشان بازگردند؛ عذرخواهی کنند و از این پدر مهربان بخواهند یاریشان فرماید تا در انجام کارهای شایسته و دوری از رفتارهای ناشایست موفق باشند. در ذیل همین نکته، تعریف ماجرای مواجه شدن فردی مست با امام کاظم علیه السلام، خالی از لطف نیست. شخصی که مست کرده بود، از دور امام کاظم را دید که از همان کوچهای که او در آن بود، میآمد. سعی کرد جوری بایستد که امام از پشتش رد شود و او را نبیند. امام به او که رسیدند، دستشان را بر شانهی او گذاشتند و پدرانه گفتند در هر حالی که هستی روی خود را از ما برنگردان! همین یک تذکر برای آن مرد، کافی بود تا به امام زمانش متمسک بماند و دیگر کاری که موجب ناراحتی امام و نارضایتی خدا میشود، انجام ندهد.
ما نیز باید با الگوگیری از مربیان الهیِ خود همین مشی و روش را برای تربیت فرزندان جامعه به کار گیریم. فرزندان ما هم باید متذکر شوند که هیچگاه و در هیچ حالتی از امام زندهی زمان خود روی گردان نشوند و پیوسته آن پدر مهربان و حجت خدا را شاهد و ناظر بر اعمال خود ببینند. در این صورت ما هم شاهد رشد و تربیت انسان هایی حقجو و حقپذیر خواهیم بود که محصول نهایی آن جامعه رسیدن به تعالی و به پیشواز رفتن عصر طلایی ظهور موعود خداست.
امروز: | 3905 | |
این هفته: | 14439 | |
در مجموع: | 7534136 |