درس چهارم: «خداشناسی» لازمه‌ی ارتباط با خالق (قسمت اول)

 

بسم الله الرحمن الرحیم

دعا

درس‌گفتارهایی از: مسعود بسیطی

با اهتمام: حسین آخوندعلی؛ زهرا مرادی

در دوره‌ی «دعا »، به بررسی معنا، مفهوم و کاربرد «دعا» در زندگی روزمره‌ی آدمی از دیدگاه مربّیان الهی می‌پردازیم؛ و «آداب دعا» و «شرایط استجابت» آن را بیان خواهیم کرد. این مبحث، در دوازده گفتار ارائه می‌گردد.

 

درس چهارم: «خداشناسی» لازمه‌ی ارتباط با خالق (قسمت اول)

 

در جلسات پیش به این موضوع پرداختیم که:

خداوند مهربان، به بندگانش اذن داده تا با او صحبت کنند، حاجات خویش را بخواهند و در درگاهش «دعا» نمایند. از طرفی، «دعا» نزد خداوند متعال، عملی ارزشمند - بلکه گرامی ترین فعل و برترین نوع بندگی - محسوب می‌شود. اما برای آنکه مناسب‌ترین خواسته‌‌ها را به بهترین شیوه از وی طلب کنیم، ابتدا باید خود و خالق خود را بشناسیم. یکی از ابزارهای ارزشمند در این مسیر (یعنی: خودشناسی و خداشناسی) استفاده از معارفی است که در قالب «دعا» از مربیان الهی به یادگار مانده است. این دعاها نه تنها به عنوان الگویی صحیح و با ارزش برای ارتباط با خدا هستند، بلکه تدبّر در آنها باعث ایجاد معارفی ناب در شناخت خود و خالق می‌گردد.

با استعانت از معارف موجود در دعاهای اهل بیت علیهم السلام، در درس پیش به مبحث «خودشناسی» پرداختیم و در این جلسه به «خداشناسی» اشاره خواهیم کرد.

 

****

 

خالقم کیست؟

همان‌طور که در جلسه‌ی گذشته اشاره شد، تا وقتی انسان، شناخت صحیحی از خود نداشته باشد، نمی‌تواند آفریننده‌ی خود را به درستی بشناسد.[1]

برترین راه برای کسب معرفت (شناخت) صحیح درباره‌ی خود و خدا مراجعه به مربیان الهی است. در سایه‌سار تربیت و تذکرات ایشان، حجاب از فطرت‌مان[2] برطرف می‌شود و آن معرفتی که خدا در فطرت ما قرار داده آشکار می‌گردد. لازم به ذکر است خداوند مهربان، از روی لطف و رحمت بی‌حدّش، معرفت خود را به بندگان مرحمت کرده (فطرت آدمیان را با معرفت خود سرشته) و خود را به روشن‌ترین صورت به بندگان شناسانده است.[3] از این رو، خدایی که این هدایتگران آسمانی معرفی می‌کنند، خدایی نیست که وجودش محتاج اثبات باشد. بلکه خدای معرفی شده در مکتب اهل بیت علیهم السلام  روشن‌ترین شیء در عالم است. حسین بن علی – سومین هدایتگر پس از رسول خاتم – در «دعای عرفه» بر این مطلب اینچنین تاکید می‌کند:

«[الهی] کِی و کجا غایب بودی؟! تا محتاج دلیلی باشی که بر تو دلالت کند؟! ... کور است چشم [دلی] که تو را [همراه] و مراقب خود نمی‌بیند.»[4]

 

توجه به این عباراتِ امام حسین علیه السلام معرفت فطری «الله» را در آدمی بیدار می‌سازد. فرزند ایشان امام سجّاد علیه السلام نیز در مناجات با خالق در «دعای ابوحمزه ثمالی» اینچنین، حجاب از فطرت بندگان بر می‌دارد:

«بِکَ عَرفتُک!

[الهی] تو را به خودت شناختم.

و اَنت دَلَلتَنی عَلیک و دَعوتَنی اِلیک

و تو بودی که مرا به خودت راهنمایی کردی و به خودت دعوتم کردی.

فَلو لا اَنت لَم اَدرِ ما اَنت

پس اگر تو نبودی [و شناختی که از خودت به من دادی نبود] هیچ‌گاه نمی‌فهمیدم که تو کیستی»[5]

 

بنابراین، اگر آدمی به واسطه‌ی یادآوری مربیان الهی به خویشتنِ خود مراجعه و توجه کند، می‌یابد که آفریننده و نگاه‌دارنده‌ای یگانه دارد. این، همان معرفت فطری است که تمامی انسان‌ها واجدش هستند و با چنین شناختی به دنیا می‌آیند.[6] اما برای عمق بخشیدن به این معرفت و آشنایی با صفات این خالق یگانه، باز هم باید سراغ هدایتگران آسمانی رفت و از آنها مدد جست. چراکه خداوند می‌فرماید:

«سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یصِفُونَ إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ»[7]

پاک و منزّه است خدا از آنچه وصف می‌کنند؛ مگر بندگان خالص شده‌ی خدا [که او را به درستی توصیف می‌کنند]

و مصداق والای بندگان خالص خداوند، اهل بیت علیهم السلام هستند.[8] با این تذکر، از دریای معارف اهل بیت علیهم السلام، قطره‌ای بر می‌گزینیم و با فقراتی از «دعای جوشن کبیر» - که یادگار رسول خاتم است - روح تشنه‌مان را سیراب می‌کنیم. عبد مخلَص و برگزیده‌ی خدا – محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم– اینچنین خدا را در قالب دعا معرفی می‌کند:

«اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِاسْمِكَ یا اَللّهُ یا رَحْمنُ یا رَحیمُ یا كَریمُ یا مُقیمُ یا عَظیمُ یا قَدیمُ یا عَلیمُ یا حَلیمُ یا حَكیمُ ...

خدایا از تو خواستارم به نامت، اى خدا، اى بخشنده، اى مهربان، اى بزرگوار، اى پایدار، اى بزرگ، اى قدیم،‏ اى دانا، اى شكیبا، اى حکیم، ...[9]


یا سَیدَ السّاداتِ، یا مُجیبَ الدَّعَواتِ یا رافِعَ الدَّرَجاتِ یا وَلِىَّ الْحَسَناتِ یا غافِرَ الْخَطیئاَّتِ یا مُعْطِىَ الْمَسْئَلاتِ یا قابِلَ التَّوْباتِ یا سامِعَ الاْصْواتِ یا عالِمَ الْخَفِیاتِ یا دافِعَ الْبَلِیاتِ

اى سرور سروران، اى پاسخ دهنده‌ی دعاها، اى بلندى‏بخش جایگاه‌ها، اى‏ سرچشمه‌ی نیكی‌ها، اى درگذرنده‌ی از خطاها، اى عطابخش خواسته‏ها، اى پذیرنده‌ی توبه‏ها، اى شنونده‏‌ی نداها، اى داناى رازها، اى دور كننده‌ی بلاها


 یا خَیرَالْغافِرینَ یا خَیرَ الْفاتِحینَ یا خَیرَ النّاصِرینَ یا خَیرَ الْحاكِمینَ یا خَیرَ الرّازِقینَ یا خَیرَ الْوارِثینَ یا خَیرَ الْحامِدینَ یا خَیرَ الذّاكِرینَ یا خَیرَ الْمُنْزِلینَ یا خَیرَ الْمُحْسِنینَ

اى بهترین آمرزندگان، اى بهترین گشایشگران‏، اى بهترین یاوران، اى بهترین داوران، اى بهترین روزى‌دهندگان، اى بهترین وارثان، اى بهترین ستایشگران،‏ اى بهترین یادکنندگان، اى بهترین فرو فرستندگان، اى بهترین نیكوكاران،


یَا مَنْ لَهُ الْعِزَّةُ وَ الْجَمَالُ یَا مَنْ لَهُ الْقُدْرَةُ وَ الْکَمَالُ یَا مَنْ لَهُ الْمُلْکُ وَ الْجَلالُ یَا مَنْ هُوَ الْکَبِیرُ الْمُتَعَالِ ...

اى آن ‏كه شُكوه و زیبایى، از آنِ اوست؛‏ اى آن ‏كه توانایى و کمال از آنِ اوست؛ اى آن‏ كه فرمانروایى و شوكت از آنِ اوست؛ ...


یَا مَنْ تَوَاضَعَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ لِعَظَمَتِهِ یَا مَنِ اسْتَسْلَمَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ لِقُدْرَتِهِ یَا مَنْ ذَلَّ کُلُّ شَیْ‏ءٍ لِعِزَّتِهِ یَا مَنْ خَضَعَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ لِهَیْبَتِهِ یَا مَنِ انْقَادَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ مِنْ خَشْیَتِهِ یَا مَنْ تَشَقَّقَتِ الْجِبَالُ مِنْ مَخَافَتِهِ یَا مَنْ قَامَتِ السَّمَاوَاتُ بِأَمْرِهِ یَا مَنِ اسْتَقَرَّتِ الْأَرَضُونَ بِإِذْنِهِ یَا مَنْ یُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ یَا مَنْ لا یَعْتَدِی عَلَى أَهْلِ مَمْلَکَتِهِ

ای که هر چیزی در برابر عظمتش فروتن گشته؛ ای که هر چیز در برابر قدرتش تسلیم گردیده؛ ای که هر چیزی در برابر عزتش خوار گشته؛ ای که هر چیز در برابر هیبتش خاضع گردیده؛ ای که هر چیزی از ترس او فرمانبردار گردیده؛ ای که کوهها از هراسش از هم شکافته؛ اى آن‏كه به امر او آسمانها برپا گشته؛ اى آن‏ كه زمین‌ها به اجازه‏اش‏ در جای خود مستقر گشته؛ اى آن ‏كه رعد به ستایشش تسبیح‏گو است؛ اى آن‏ كه بر اهل مملكتش ستم نمى‏كند؛

 

یَا غَافِرَ الْخَطَایَا یَا کَاشِفَ الْبَلایَا یَا مُنْتَهَى الرَّجَایَا یَا مُجْزِلَ الْعَطَایَا یَا وَاهِبَ الْهَدَایَا یَا رَازِقَ الْبَرَایَا یَا قَاضِیَ الْمَنَایَا یَا سَامِعَ الشَّکَایَا یَا بَاعِثَ الْبَرَایَا یَا مُطْلِقَ الْأُسَارَى

اى درگذرنده‏ از خطاها، اى برطرف كننده‌ی بلاها، اى اوج امیدواری‌ها، اى بسیاردهنده‌ی عطاها، اى بخشنده‌ی هدایا، اى روزى‏رسان آفریده‏ها، اى برآورنده‌ی آرزوها، اى شنواى گلایه‏ها، اى برانگیزنده‌ی بندگان، اى بندگشاى دربندان ...»[10]

 

اگر این دعا با توجّه و تدبّر خوانده شود، حجابِ غفلت از فطرت آدمی کنار می‌رود و می‌تواند وجود صفات فوق را در آفریننده‌ی خویش وجدان نماید.

به راستی، جز رسول برگزیده‌ی خدا – محمد مصطفی – و وارثان علم و معرفتش، چه کسی می‌تواند خالق یکتا را اینچنین زیبا، صحیح و شایسته وصف کند؟ و در کدام مکتب رابطه‌ی میان خالق و مخلوق، اینچنین وصف شده است:

«اَنْتَ الْمَوْلى وَ اَنَا الْعَبْدُ: تویى سرور، و منم بنده؛

اَنْتَ الْمالِكُ وَ اَنَا الْمَمْلُوكُ: تویى مالك، و منم مملوك؛

اَنْتَ الْعَزیزُ وَ اَنَا الذَّلیلُ: تویى عزتمند، و منم خوار و ذلیل؛

اَنْتَ الْخالِقُ وَ اَنَا الْمَخْلُوقُ: تویى آفریدگار، و منم آفریده؛

اَنْتَ الْعَظیمُ وَ اَنَا الْحَقیرُ: تویى بزرگ، و منم ناچیز؛

اَنْتَ الْقَوِىُّ وَ اَنَا الضَّعیفُ: تویى نیرومند، و منم ناتوان؛

اَنْتَ الْغَنِىُّ وَ اَنَا الْفَقیرُ: تویى بى نیاز، و منم نیازمند؛

اَنْتَ الْمُعْطى وَ اَنَا السّاَّئِلُ: تویى عطابخش، و منم سائل ...

اَنْتَ الْباقى وَ اَنَا الْفانى: تویى باقى، و منم فانى؛

اَنْتَ الرّازِقُ وَ اَنَا الْمَرْزُوقُ: تویى روزى ده، و منم روزى خوار؛

اَنْتَ الرَّبُّ وَ اَنَا الْمَرْبُوبُ: تویى مالکِ پرورش دهنده و منم مملوک و پرورش شونده»[11]

 

جنس این معرفی درباره‌ی خالق و مخلوق برترین برهان در اثبات شایستگی اهل بیت علیهم السلام در هدایت آدمیان و عهده‌داریِ زعامت مردمان است . یعنی از روی این شیوه‌ی معرفیِ خالق و مخلوق، می‌توان به خوبی فهمید که اهل بیت علیهم السلام شایسته‌ترین افراد برای هدایت و سرپرستیِ مردم هستند.

این هدایتگران آسمانی، تذکّر دهنده و معرّف پروردگاری هستند که هر صاحب وجدانی آن را با همان اوصافی که ایشان وصف کرده‌اند، وجدان می‌کند و می‌یابد. اما افسوس که زرق و برق زندگی توجه آدمی را نسبت به چنین معارفی کم نموده و آدمی جایگاه خود را نسبت به خالق خویش از یاد برده است.

 

****

 

در جلسه ی آینده در راستای مبحث خداشناسی به موضوع جابجایی جایگاه خالق و مخلوق خواهیم پرداخت. 

 

 Bullets  نکات مهم این جلسه:          

-     خود شناسی، مقدمه‌ی خداشناسی؛ و خداشناسی لازمه‌ی ارتباط صحیح با خالق است.

-    والاترین معارفِ خودشناسی و خداشناسی از آموزه‌‌های اهل بیت علیهم السلام به دست می‌آید. همان‌‌ها که مصداق بارز آیه‌ی «سُبحَانَ اللهِ عَمَّا یصِفُونَ ألّا عَبَادَ اللهِ المُخلَصِینَ» بودند. 

-    دعاهای به یادگار مانده از اهل بیت علیهم السلام، ابزار ارزشمندی برای بیدارسازی فطرت و کسب معرفت صحیح نسبت به خود و خالق هستند.

-    خدای معرفی شده در مکتب اهل بیت علیهم السلام، خدایی نیست که وجودش محتاج اثبات باشد؛ بلکه روشن‌ترین شیء در عالم است.

-   در مکتب اهل بیت علیهم السلام، خداوند متعال، هیچ سنخیتی با مخلوقِ مرزوقِ نیازمندِ فقیرِ ضعیفِ ناتوان ندارد؛ بلکه خالقی است بخشاینده، مهربان، بزرگوار، بی نیاز، غنی، قوی، توانا، ... که همگان در برابر عظمتش فروتن؛ و در برابر قدرتش تسلیم؛ و در برابر عزّتش خوار؛ و در برابر هیبتش هراسان؛ و به امرش بر پا؛ و به اجازه‏اش‏ بر جا ...

 
www.mohammadivu.org.MOHR

[1] - "مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبّهُ" یعنی: هر که خود را بشناسد، به تحقیق که مالکِ پرورش دهنده‌ی خود را می‌شناسد: بحارالانوار، ج 2، ص 32.

[2]-  فطرت، از ریشه‌ی فَطَرَ به معنای خلقت نخستین است: "الفطره: الابتداء و الاختراع": لسان العرب، ذیل واژه الفطر.

[3] -  طبق روایات رسیده از مکتب اهل بیت علیهم السلام خداوند در عالم ذَرّ، معارف مورد نیاز انسان را برای رشد و تکامل به او تملیک فرمود (به عنوان نمونه بنگرید به: بحارالانوار، ج 5، ص 237). یکی از آن معارف، معرفت الله است. در واقع در فطرت تمامی انسان‌ها چنین معرفتی از الله وجود دارد. فطرت، از ریشه‌ی فَطَرَ به معنای خلقت نخستین است (بنگرید به پاورقی پیشین). یعنی خلقت انسان‌ها با معرفت خدا همراه بوده است. خداوند درباره‌ی فطرت در قرآن کریم چنین می‌فرماید: «پس حق گرایانه، تمام توجهت را به سوى این آیین جلب کن، [با همان‏] فطرتى كه خدا مردم را بر آن سرشته است. تغییرى در آفرینش خدا نیست. آیین پایدار همین است و لیكن بیشتر مردم نمی‌دانند» (سوره روم، آیه 30). با مراجعه به مفسران حقیقی قرآن - یعنی اهل بیت - در می‌یابیم منظور از خلقت بر اساس فطرت، خلقت بر اساس شناخت کامل خدا و حجت‌های الهی است (بحارالانوار، ج 26، ص 277). علاقمندان به موضوع معرفت فطری خدا، می‌توانند به مقاله‌‌های «علم حقیقی و نشانه‌های آن » و «تربیت عقلانی، ریشه‌ها و راهکارها» در بخش آثار و مقالات سایت محمد (ص) مراجعه فرمایند.

[4] -  "مَتی غِبتَ حتی تَحتاجُ اِلی یَدّلُ دَلِیلٍ عَلیک؟! ... عَمِیَتْ عَیْنٌ لا تَراكَ عَلَیْها رَقیباً": بخشی از دعای عرفه: بحارالانوار، ج 95، ص 226. : متن این دعا در مفاتیح موجود است.

[5] -  بخشی از دعای ابوحمزه ثمالی: بحارالانوار، ج 95، ص 82. متن این دعا در مفاتیح موجود است.

[6] -  بنگرید به پاورقی شماره‌ی 3.

[7] -  قرآن کریم، سوره صافات، آیات 159 و 160.

[8] -  "محمد رسول‏الله ... سیدالنبیین و ... علی ولی‏الله ... سیدالوصیین و ... الأئمة الطاهرین من آل‏محمد الطیبین بأنهم عِبادَ اللهِ المُخلَصِین":  مستدرک الوسائل، ج 10، ص 41. ؛ همچنین، در زیارت جامعه خطاب به اهل بیت علیهم السلام اینگونه عرض می‌کنیم: «السلام علی ... المُخلَصِینَ فی تَوحیدِ الله»: التهذیب، ج 6، ص 96.

[9] -  در ترجمه‌ی عبارات از زبانی به زبان دیگر، معمولا معنای دقیق عبارت اولیه به مخاطب منتقل نمی‌شود. این اتفاق در ترجمه از زبان عربی به زبان های دیگر مشهودتر است. بسیاری از واژه‌های عربی در زبان‌های دیگر معادلی ندارند. از این رو ناگزیر در ترجمه‌ها به گوشه‌ای از مفهوم نهفته در آن واژه اشاره می‌شود و مخاطب از درک مابقیِ معنای آن باز می‌ماند. اسامی و صفات خدا هم که در این دعا (جوشن کبیر) به کار رفته اکثرا همتایی در زبان های دیگر از جمله فارسی ندارند. به عنوان نمونه «رحمان» به بخشنده، «رحیم» به مهربان و «حلیم» به شکیبا ترجمه شده است. حال آنکه «رحمان» بودن خدا بخشندگی‌ای است که نسبت به جمیع مخلوقاتش جاری می‌سازد، چه ایشان عبودیت خالق را به جا آورند، چه در برابر او گردنکشی کنند! «رحیم» بودن خدا مهربانی و محبتی است که نسبت به بندگان خاص خود روا می‌دارد. محبتی که ناب‌ترین محبت در میان مخلوقات - یعنی محبت مادران به فرزندان‌شان – تنها بخشی ناچیز از آن (رحیمیت خدا) است: (تفسیر برهان، ج 1، ص 103، ذیل تفسیر سوره فاتحه). یا «حلیم» را به ناچار «شکیبا» معنا می‌کنند. در حالی که شکیبایی، تنها صبر و تحمل را به مخاطب القا می‌کند. ممکن است کسی در برابر حادثه‌ای یا شخصی توانِ عکس‌العمل نداشته باشد و از روی ناچاری تن به سکوت و تحمل دهد. به چنین شکیبایی ورزیدنی حِلم گفته نمی‌شود. بلکه حلیم فردی است که در اوج قدرت و توانایی - و نه به منظور انتقام گیری در آینده - صبر می‌ورزد، چشم می‌پوشد و فرصت می‌دهد: (غررالحکم، ص 286، ح 6437). با ذکر این چند نمونه به مخاطبان عزیز تذکر می‌دهیم ترجمه‌های آیات قرآن، ادعیه و روایات هیچ کدام نمی‌توانند تمامیِ معنا و مفهوم مورد نظر گوینده‌ی کلام را منتقل کنند. ما نیز به ناچار به ترجمه‌ای سطحی از این عبارات بسنده نموده‌ایم.

[10] -  بخشی از دعای جوشن کبیر: بحارالانوار، ج 91، ص 384. متن این دعا در مفاتیح موجود است.

[11] - گزیده‌ای از مناجات حضرت امیر در مسجد کوفه: بحارالانوار، ج 91، ص 109. متن این دعا در مفاتیح موجود است.