بداء، نشانه‌ی حاکمیت مطلق خداوند- درس چهارم: نفی بداء مستلزم نفی اثر دعا، استغفار و صدقه و موجب عدم قبولیِ نماز!

بسم الله الرحمن الرحیم

بداء، نشانه‌ی حاکمیت مطلق خداوند

   

درس گفتارهایی از: مسعود بسیطی

با اهتمام: زهرا مرادی

   

در دوره‌ی «بداء، نشانه‌ی حاکمیت مطلق خداوند »، ضمن ارائه‌ی معنای صحیح بداء و بیان اهمیت و جایگاه آن در اعتقادات دینی، به چالش‌های مطرح در این حوزه، می‌پردازیم و به این نکته متذکر می‌گردیم که باورمندی به بداء نه تنها از اصلی‌ترین اصول اعتقادی شیعی در ذیل اعتقاد به توحید است، بلکه اهل سنت نیز به مفهوم بداء اعتقاد دارند و اختلاف ایشان، اختلافی لفظی و ناشی از برداشت اشتباه از معنای بداء است.

   

درس چهارم: نفی بداء مستلزم نفی اثر دعا، استغفار و صدقه و موجب عدم قبولیِ نماز!

    

در جلسه‌ی گذشته به شبهاتی پیرامون بداء پاسخ دادیم و گفتیم از آنجا که فعل خداوند مانند افعال بندگانش نیست، منشأ بداء الهی نیز همانند بداء در افعال انسان نیست. لذا با آنکه تغییر رأی در آدمی عموما به دنبال آشکار شدن موضوعی است که قبلا نسبت به آن جاهل یا غافل بوده، درباره‌ی خداوند بدین صورت نیست. بلکه منشأ بداء الهی حریت و سلطنت مطلق خداوند است. به دنبال تبیین این مسئله، تاکید نمودیم به اعتقاد شیعه، جهل در خداوند راه ندارد و اگر کسی بگوید امروز برای خداوند چیزی آشکار شده که آن را در گذشته نمی‌دانست، کافر است! لذا این اتهام به شیعه که بدعتی باطل به نام بداء ایجاد نموده‌اند و بر اساس آن معتقدند خداوند به دلیل آشکار شدن چیزی که تا پیش از این نمی‌دانسته، نظرش را تغییر می‌دهد، ادعایی نادرست و غرض ورزانه است. در انتها، برای آنکه مشخص شود باورمندی به بداء، مختص شیعیان نیست، به مستنداتی از منابع اهل سنت درباره‌ی بداء اشاره نمودیم.

در این جلسه به عنوان تذکر پایانی برای آن عده‌ که با وجود همه‌ی توضیحاتی که درباره‌ی بداء ارائه گردید، در پذیرش این آموزه تردید دارند، به این موضوع می‌پردازیم که:

آیا اگر بداء وجود نداشته باشد، اعمال و رفتارهایی همچون دعا، صدقه، صله رحم، استغفار و ... می‌تواند در تغییر مقدرات و سرنوشت انسان‌ها تاثیری داشته باشد؟

   

نفی «بداء» مستلزم نفی اثر دعا، استغفار و صدقه

همچنانکه جلسه‌ی گذشته  اشاره شد، برخی، به دلیل برداشت اشتباه از بداء، آن را اعتقادی باطل و توهین آمیز به پروردگار می‌دانند و بداء را از اساس انکار می‌کنند. غافل از اینکه نفی بداء، مستلزم آن است که دعا، استغفار، صدقه و ... را باطل و بیهوده بدانیم.

به راستی، اگر بداء وجود نداشته باشد و خداوند، سرنوشت بندگانش را به صورت قطعی تعیین کرده باشد و دیگر هیچ تغییری در آن ایجاد نکند، آیا دعا و درخواست از خدا برای اجابت حاجات، بی معنی نخواهد بود؟

اگر آنچه از پیش مقدر شده، به طور حتم واقع شود و بر خلاف آموزه‌ی بداء، دست خدا در تغییر تقدیرات بسته باشد، آیا پناه جستن به خدا و خواندنش در نیازمندی‌ها، باطل و بی ثمر نخواهد بود؟

اگر خداوند سبحان، بر تغییر وضعیت بندگانش قادر نباشد و از تصرف در مشیت و اراده و قدر و قضا ناتوان باشد، آیا تلاش برای جلب رضایت خالق از طریق انجام کارهای خیر و عبادات و استغفار و ... به منظور بهبود شرایط موجود، بیهوده نخواهد بود؟

   

بدیهی است اگر تقدیراتِ نوشته شده از سوی خداوند، حتمی و غیر قابل تغییر باشند و مثلا برای فردی فلان بیماری مقدّر شده باشد، نه دارو، نه دعا، نه معجزه و نه هیچ ابزار دیگری نمی‌تواند فرد را از سرنوشتی که برایش رقم خورده نجات دهد؛ حتی خود خدا!

در حالی که رسول خاتم و اهل بیت پاکش، همواره به مردم سفارش کرده‌اند برای در امان ماندن از بلاها، برطرف شدن گرفتاری‌ها، وسعت روزی و دور ماندن از بلایا دعا کنند، صدقه بدهند، استغفار کنند، ...

به عنوان نمونه به احادیث زیر توجه فرمایید:

-    رسول رحمت به اصحاب‌شان فرمودند: «آیا [دوست دارید] شما را به سلاحی که نجات دهنده‌ی شما از دشمنان‌تان و زیاد کننده‌ی رزق [و روزی] شماست راهنمایی کنم؟»یاران‌شان گفتند: «آری یا رسول الله.»رسول خدا فرمودند: «پیوسته در شب و روز دعا کنید. چرا که سلاح مومن [در برابر مشکلات]، «دعا» است.»[1]

اگر «بداء» وجود نداشت و دست خداوند سبحان در تغییر سرنوشت انسان‌ها و میزان رزق و روزی مقدّر شده‌شان، بسته بود، آیا داشتن یا نداشتن سلاح در برابر گرفتاری‌ها تفاوتی می‌کرد؟ و آیا هیچ گاه رسول رحمت به مردم چنین سفارشی می‌کردند که با دعا خود را از دشمنان و فقر نجات دهند؟

-    رسول رحمت فرمودند خداوند خطاب به بندگانش می‌فرماید:

«بندگانم؛ همه‌ی شما در گمراهی به سر می‌برید جز کسانی را که من هدایت کرده باشم. پس پیوسته از من هدایت طلب کنید که هدایت‌تان خواهم کرد؛

و همگی شما فقیرید مگر کسی که من او را غنی ساخته باشم پس پیوسته از من غنا و بی‌نیازی طلب کنید تا روزی‌تان نمایم؛

و همگی شما گناهکارید مگر کسی که من او را عفو کرده باشم پس پیوسته از من مغفرت طلب کنید تا شما را ببخشایم؛

و کسی که‌ دانست من بر آمرزش، توانایم و از من آمرزش طلبید، با قدرتم او را آمرزیدم»[2]

آیا این کلام خداوند، مُهر تاییدی بر «بداء» نیست؟ آیا وقتی خداوند می‌فرماید اگر طلب هدایت کنید، قدرتش را دارم که هدایت‌تان کنم و اگر دعا کنید، این قدرت را دارم که بی‌نیازتان گردانم و اگر طلب بخشش کنید، بر آمرزش شما قادرم، ... نشانه‌ی باز بودن دستش برای تغییر وضعیت و سرنوشت بندگان نیست؟

-    رسول رحمت فرموده‌اند: «دعا قضا را برمی‌گرداند هرچند استوار شده باشد.»[3] و «صدقه، بلاها ... و همچنین قضایی را که استوار شده باشد را دفع می‌کند.»[4]

آیا معنای این کلام رسول رحمت، جز این است که دعا و صدقه می‌تواند موجب بداء شود و اتفاق ناگواری که قرار بوده برای کسی پیش بیاید، دیگر رُخ ندهد؟

-    امیر مومنان فرموده‌اند: «استغفار، موجب فزونی روزی می‌گردد.»

آیا اگر بداء وجود نداشت و رزق و روزی هر کس، از قبل معین و ثابت بود و خداوند قادر به تغییر آن نبود، امیر مومنان چنین بشارتی را می‌دادند که با طلب بخشش از خداوند می‌توانید روزی خود را زیاد کنید؟

-    امام صادق علیه السلام فرموده‌اند: «خدا را بخوان و نگو کار [آفرینش و تقدیر] به پایان رسیده است.»[5]

آیا امام صادق علیه السلام با این تذکر، به چیزی جز بداء اشاره داشته‌اند؟

   

با توجه به اینگونه روایات که تعدادشان هم در منابع شیعی و هم در منابع اهل سنت[6] قابل توجه هستند، چگونه می‌توان منکر بداء و باز بودن دست خداوند در تغییر سرنوشت، میزان عمر، مقدار رزق و روزی، ... شد؟ هرکس که به اثر دعا، صدقه، استغفار، نیت و کار خوب معتقد باشد، در واقع به بداء ایمان دارد و معتقد است اگر خدا بخواهد می‌تواند تقدیرات و شرایط را تغییر دهد. گذشته از این روایات، احادیث متعدد دیگری به این موضوع تاکید دارند که برخی اعمال و رفتارها مانند قطع رحم یا بدرفتاری با پدر و مادر سبب کم شدن رزق و کوتاهی عمر یا نزول بلایی خاص می‌گردد. به روایات زیر در این خصوص توجه فرمایید:

امام صادق علیه السلام فرموده‌اند:

«چیزی را که اندازه‌ی صله رحم سبب زیادی عمر شود، نمی‌شناسیم؛ تا آنجا که اگر سه سال به مرگ کسی باقی مانده باشد و رحم خود را بسیار صله کند، خداوند سی سال بر عمر او بیفزاید و آن را سی و سه سال قرار دهد و اگر سی و سه سال باقی باشد و قطع رحم کند، خداوند، سی سال زندگی او را از بین می‌برد و اجل او را سه سال قرار می‌دهد.»[7]

   

رسول رحمت فرموده‌اند:

«از زنا دوری کنید ... چرا که فقر می‌آورد و عمرها را کاهش می‌دهد.»[8]

   

اگر بداء وجود نداشته باشد و دست خداوند در تغییر مقدرات، بسته باشد، چگونه امکان دارد عمر کسی کم یا زیاد شود و یا در روزی او تغییری حاصل شود؟!

   

بنابراین، همه‌ی آنچه فرستادگان الهی درباره‌ی تاثیر دعا، صدقه، صله رحم، قطع رحم، نیت‌های خوب و بد، ضایع کردن حقوق مردم، زنا، مال حرام و ... بر رزق و روزی و سرنوشت ما، بیان کرده‌اند، مؤید بداء و بسته نبودن دست خداوند در تغییر مقدرات و سرنوشت‌هاست. لذا نفی بداء، مستلزم نفی اثر همه‌ی این کارها و حتی کلیه‌ی عبادات از جمله نماز می‌گردد!

   

نفی بداء، موجب عدم مقبولیت نماز

همچنانکه در بخش قبلی اشاره شد، اگر سرنوشت همگان از پیش رقم خورده باشد و قابل تغییر نباشد، تحت هر شرایطی سعادتمند، سعادتمند خواهد شد و شقی، شقی! لذا انجام هیچ عبادتی تغییری در عاقبت فرد ایجاد نمی‌کند. بر همین مبنا پایبندی به باید نبایدهای شرعی و جدّ و جهد در انجام اعمال عبادی از جمله نماز کاری عبث خواهد بود.

گذشته از این موضوع، در نماز، از خدا درخواست می‌کنیم ما را به راه راست هدایت کند (اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ)[9] و در زمره‌ی آنانی که به ایشان نعمت ویژه‌ی الهی عطا فرموده قرار دهد (صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ)[10]، نه جزو گمراهان و دسته ای که مورد غضب باریتعالی واقع شده‌اند (غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ)[11]. حال آنکه بدون اعتقاد به بداء و باورداشتِ باز بودن دست خداوند در تغییر مقدرات و سرنوشت‌ها، چنین خواسته‌ای کاملا بی معنا و باطل است و به تَبَعِ آن، نماز هم مقبول واقع نمی‌شود. چراکه نمازی که از روی توجه و با تعقل نباشد، مورد قبول خداوند قرار نمی‌گیرد؛[12] چه برسد به اینکه نمازگزار مطلبی را در نمازش طلب کند که از اساس به آن باور نداشته باشد!

نتیجه آنکه: نفی بداء نه تنها مستلزم نفی اثر نماز خواهد بود؛ بلکه کسی که بداء را قبول نداشته باشد، اساسا نمازش مورد قبول نخواهد بود و کسی که نمازش پذیرفته نشود، اعمال دیگرش نیز مقبول واقع نمی‌شود![13]

حال که در این چند جلسه، جایگاه و معنای صحیح بداء در مکتب تشیع بیان شد و مشخص گردید اختلاف بر سر پذیرش یا انکار بداء، ناشی از برداشت اشتباه از بداء است و نیز بر خلاف تصور عده‌ای، چنین آموزه‌ای بدعت شیعیان نیست و اهل سنت هم بدان معتقدند، به عنوان حُسن ختام بحث به این موضوع می‌پردازیم که: نتیجه‌ی باورمندی به بداء چیست؟

   

آثار اعتقاد به بداء

1- خداشناسی صحیح

مهم‌ترین اثر اعتقاد به بداء، قائل بودن حریت و قدرت مطلق خداوند است که اگر چنین اعتقادی به خدای تعالی وجود نداشته باشد، معرفت بنده نسبت به خالق و مالک خویش، معرفتی ناصحیح و ناقص خواهد بود و خداشناسی او اشکال اساسی خواهد داشت. 

    

2- خوف و رجا

همچنانکه در درس دوم اشاره شد، باورداشت بداء موجب بیم غیر متناهی از عدل خدا در کنار امید غیر متناهی به فضلش می‌گردد و سبب می‌شود آدمی همواره در حالت خوف و رجا باشد و از رفتار و نیات خود مراقبت نماید تا زمینه ساز تقدیرات خیر گردد؛ چراکه کسی که به بداء معتقد است دست خدا را در هر لحظه برای هر کاری باز می‌بیند و نسبت به هیچ تقدیر خیر یا شری برای خود اطمینان ندارد.

   

3- نفی جبرگرایی و دوری از خمودگی:

یکی از آثار ارزشمند بداء، نفی جبرگرایی و ایجاد روحیه‌ی تلاش در آدمی است. اگر کسی بداء و امکان تغییر در مقدرات به خواست خدا را قبول نداشته باشد، لاجرم بر این باور خواهد بود که عده ای از قبل در زمره‌ی نیک بختان قرار گرفته اند و هرگز سرنوشت شان تغییر نخواهد کرد و در ردیف نگون بختان در نمی‌آیند؛ و در مقابل، برخی، در گروه بدبختان قرار گرفته اند و هرگز در جایگاه نیک بختان جای نخواهند گرفت. چراکه قلم از تغییر سرنوشت انسان‌ها خشکیده و کار تقدیرات تمام شده است. با چنین باوری، گناهکار از گناه خویش دست نمی‌کشد و توبه نمی‌کند، زیرا می‌پندارد سرنوشت او از قبل، با بدبختی و شقاوت رقم خورده و غیر قابل تغییر است. از سوی دیگر، شیطان بنده‌ی نیکوکار را وسوسه می‌کند که تو از سعادتمندانی و هیچ چیز تو را به زمره‌ی اشقیا وارد نخواهد کرد. همین وسوسه می‌تواند فرد را به سستی در عبادت و بندگی بکشاند.

همچنین، اگر کسی به بداء معتقد نباشد و مقدرات و سرنوشت‌های انسان را از پیش تعیین شده بداند، دیگر رغبتی به انجام کار نیک یا دوری از کارهای ناشایست و یا حتی تلاش برای زندگی بهتر پیدا نخواهد کرد. چراکه در نظر او هیچ کاری موجب تغییری در زندگی خود یا دیگران نمی‌شود و در نهایت همان می‌شود که از پیش قرار بوده اتفاق بیفتد. در حالی که انسانِ معتقد به بداء، هم خود را در سرنوشت خویش مؤثر می‌داند و هم می‌داند دست خداوند برای هر تغییری در سرنوشت باز است. پس چنین شخصی می‌کوشد تا با تقرب جستن به معبود و انجام کارهایی که مورد رضایت اوست، رحمت و فضل خدا را نسبت به خود جلب کند و از معصیت و نارضایتیِ او دور بماند.

    

4- دوری از نا امیدی و افسردگی:

کسی که بداند دست خداوند برای انجام هر کاری باز است و هر چه بخواهد می‌تواند انجام دهد، در سختی‌ها و چالش‌های زندگی، دچار یأس و نومیدی نمی‌شود؛ چراکه خدای متعال را به حل آن مشکل قادر می‌بیند و می‌داند اگر خداوند بخواهد همه‌ی گره‌ها باز می‌شوند. در مقابل، عدم پذیرش بداء و اعتقاد به اینکه قلم تقدیر به هر صورت که رقم زده شده، دیگر قابل تغییر نیست، موجب نا امیدیِ فرد می‌شود تا جایی که دیگر دست به دعا و تضرع به درگاه خداوند دراز نمی‌کند زیرا هیچ چیزی را در تغییر سرنوشت خویش موثر نمی‌داند.

   

کلام پایانی:

یادمان باشد پیوسته متوجه خدایی باشیم که به تعبیر فرستادگان آسمانی، هر روز سیصد مرتبه در لوح محفوظ نظر می‌افکند و در هر نگاه، هر چه از تقدیرات که اراده کند، تغییر می‌دهد.[14] پس در همه حال خصوصا در نگرانی‌ها و سختی‌های زندگی چنین خدایی را که قدرت و سلطنتش همه جا را احاطه کرده و هیچ چیز دستش را در انجام هیچ کاری نمی‌بندد، یاد کنیم تا او نیز ما را یاد کند. و با امید و توکل به این خدای حقیقی، در جلب بهترین تقدیرها و سرنوشت‌ها برای خود و خانواده‌مان و همه‌ی مردم روی زمین بکوشیم با این باور قلبی که:

إِنَ‏ اللَّهَ‏ عَلى‏ كُلِ‏ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ[15]

   

Bullets نکات مهم این درس:

-   نفی «بداء» مستلزم نفی اثر دعا، استغفار، صدقه، دارو و ... است.

-   نفی بداء موجب عدم قبولیِ فریضه‌ی نماز و سایر اعمال عبادی است.

-   از جمله آثار اعتقاد به بداء می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

O    خداشناسی صحیح

O    خوف و رجا

O    نفی جبرگرایی و دوری از خمودگی

O    دوری از نا امیدی و افسردگی

www.mohammadivu.org.MOHR

   

     

     

      

    

        

     

    

 


[1] "أَ لَا أَدُلُّكُمْ عَلَى سِلَاحٍ يُنْجِيكُمْ مِنْ عَدُوِّكُمْ وَ يُدِرُّ رِزْقَكُمْ قَالُوا نَعَمْ قَالَ تَدْعُونَ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ فَإِنَّ سِلَاحَ الْمُؤْمِنِ الدُّعَاءُ": بحارالانوار، ج 90، ص 291.

[2] "يَا عِبَادِي كُلُّكُمْ ضَالٌّ إِلَّا مَنْ هَدَيْتُهُ فَاسْأَلُونِي الْهُدَى أَهْدِكُمْ وَ كُلُّكُمْ فَقِيرٌ إِلَّا مَنْ أَغْنَيْتُهُ فَاسْأَلُونِي الْغَنَاءَ أَرْزُقْكُمْ وَ كُلُّكُمْ مُذْنِبٌ إِلَّا مَنْ عَافَيْتُهُ فَاسْأَلُونِيَ الْمَغْفِرَةَ أَغْفِرْ لَكُمْ وَ مَنْ عَلِمَ أَنِّي ذُو قُدْرَةٍ عَلَى الْمَغْفِرَةِ فَاسْتَغْفَرَنِي بِقُدْرَتِي غَفَرْتُ لَهُ ...": همان، ص 293.

[3] "الدُّعَاءُ يَرُدُّ الْقَضَاءَ وَ قَدْ أُبْرِمَ إِبْرَاماً": بحارالانوار، ج 59، ص 228.

[4] "الصَّدَقَةُ تَدْفَعُ الْبَلَاءَ ... وَ تَدْفَعُ الْقَضَاءَ وَ قَدْ أُبْرِمَ إِبْرَاماً": بحارالانوار، ج 73، ص 318.

[5] "ادْعُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا تَقُلْ إِنَّ الْأَمْرَ قَدْ فُرِغَ مِنْهُ": کافی، ج 2، ص 467.

[6] به عنوان نمونه بنگرید به پاورقی‌های شماره 9، 10 و 11 در درس سوم

[7] "مَا نَعْلَمُ شَيْئاً يَزِيدُ فِي الْعُمُرِ إِلَّا صِلَةَ الرَّحِمِ حَتَّى إِنَّ الرَّجُلَ يَكُونُ أَجَلُهُ‏ ثَلَاثَ‏ سِنِينَ‏ فَيَكُونُ وَصُولًا لِلرَّحِمِ فَيَزِيدُ اللَّهُ فِي عُمُرِهِ ثَلَاثِينَ سَنَةً فَيَجْعَلُهَا ثَلَاثاً وَ ثَلَاثِينَ سَنَةً وَ يَكُونُ أَجَلُهُ ثَلَاثاً وَ ثَلَاثِينَ سَنَةً فَيَكُونُ قَاطِعاً لِلرَّحِمِ فَيَنْقُصُهُ اللَّهُ ثَلَاثِينَ سَنَةً وَ يَجْعَلُ أَجَلَهُ إِلَى ثَلَاثِ سِنِين‏": کافی، ج 2، ص 152 و 153.

[8] "إِيَّاكُمْ وَ الزِّنَا ... فَإِنَّهُ ... يُورِثُ الْفَقْرَ وَ يَنْقُصُ الْعُمُر‏": خصال، ج 1، ص 320.

[9] سوره حمد، آیه 6.

[10] سوره حمد، آیه 7.

[11] همان.

[12] رسول رحمت فرموده‌اند: "إِنَّمَا يُكْتَبُ‏ لِلْعَبْدِ مِنْ صَلَاتِهِ مَا عَقَلَ مِنْهَا" یعنی: همانا برای بنده آن بخش از نمازش نوشته می‌شود که به آن تعقل کرده باشد: بحارالانوار، ج 81، ص 249. ؛ همچنین امام سجاد علیه السلام فرموده‌اند: "إِنَّ الْعَبْدَ لَا يُقْبَلُ‏ مِنْ‏ صَلَاتِهِ‏ إِلَّا مَا أَقْبَلَ عَلَيْهِ مِنْهَا بِقَلْبِه" یعنی: همان، ص 237.

[13] از رسول رحمت چنین نقل شده که فرمودند: "أَوَّلُ مَا يُحَاسَبُ الْعَبْدُ الصَّلَاةُ فَإِنْ قُبِلَتْ‏ قُبِلَ‏ مَا سِوَاهَا وَ إِنْ رُدَّتْ‏ رُدَّ مَا سِوَاهَا" یعنی: اولین چیزی که از اعمال بنده محاسبه می‌شود، نماز است. اگر نمازش مقبول شد، دیگر اعمال نیز مقبول است و اگر رد شد بقیه نیز مردود مى شود: فلاح السائل و نجاح المسائل، ص 127. ؛ همچنین امیر مومنان فرموده‌اند: "وَ اعْلَمْ أَنَّ كُلَّ شَيْ‏ءٍ مِنْ عَمَلِكَ‏ تَبَعٌ‏ لِصَلَاتِك" یعنی: بدان که محور قبولی همه‌ی کارهای تو، نماز است: نهج البلاغه (صبحی)، نامه 27، ص 385.

[14] همانطور که در انتهای درس دوم اشاره شد، امام سجاد علیه السلام می‌فرمایند: "إِنَّ لِلَّهِ لَوْحاً مَحْفُوظاً يَلْحَظُهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ ثَلَاثَمِائَةِ لَحْظَةٍ لَيْسَ مِنْهَا لَحْظَةٌ إِلَّا يُحْيِي فِيهَا وَ يُمِيتُ وَ يُعِزُّ وَ يُذِلُّ وَ يَفْعَلُ ما يَشاء" یعنی: برای خداوند، لوح محفوظی است که در هر روز، سیصد مرتبه در آن نگاه می‌کند و در هر نگاهی هرکه را بخواهد می‌میراند، زنده می‌کند، عزیز می‌دارد، خوار می‌کند و هرچه اراده کند، انجام می‌دهد: بحارالانوار، ج 46، ص 132

[15] قرآن کریم، سوره بقره، آیات 20، 106، 109، 148و 259. ؛ سوره آل عمران، آیه 165. ؛ سوره نحل، آیه 77. ؛ سوره نور، آیه 45. ؛ سوره عنکبوت، آیه 20. ؛ سوره فاطر، آیه 1. ؛ طلاق، آیه 12.