خورشیدهای درخشان تمدن و ادب پارسی

نویسنده: مسعود بسیطی

 

(علاقه‌مندان به مطالعه بیشتر در این موضوع به این لینک مراجعه کنند)   

سرزمین کهن و پهناور ایران در طول تاریخ، تلخ و شیرین فراوان چشیده و فراز و فرودهای بسیار از سر گذرانده است. اگر نبودند بزرگانی که از این مرز و بوم و تمدن و زبانش پاسداری کنند، سرنوشتی شوم نصیب ایران و ایرانیان می‌شد و چه‌بسا ایرانیان امروز با زبان شیرین و شورانگیز فارسی سخن نمی‌گفتند. در این میانه، مدال افتخار احیای زبان و ادب پارسی، زیبنده‌ی سینه‌ی رودکی، فردوسی و کسایی مروزی است. اینان به‌حق خورشیدهای درخشان تمدنِ این سرزمین و‌ پدر مفاخر ادب ایران زمین‌اند.

تمدن ایران و اساسا مردمان نجیب این ‌سرزمین، علاوه بر شعر و ادب و فرهنگ غنی فارسی، از دیرباز حامل گنجینه‌ی گرانسنگ دیگری نیز بوده‌اند‌: محبت، مودت و ارادت خالصانه به اهل بیت پیام‌آور رحمت.

با وجود آن که، این سرزمینِ اصالت و تمدن در برهه‌ای از تاریخ، مورد هجمه و تُرک‌تازی تازیان بی‌فرهنگ قرار گرفت که به نام اسلام، مایه‌ی ننگ اسلام و پیام‌آور رحمت و محبت بودند، اما ایرانیان گوهرشناس، گوهر بی‌همتایی در ورای تاخت‌ و تاز اعراب یافتند که بار دیگر باعث رشد و غنای ژرف تمدن ایران و ایرانیان گردید.

از همان آغاز، ایرانیان ازطریق خاص‌ترین خاصان رسول مهر، چون سلمان فارسی با اسلام ناب علوی آشنا شدند. فرهیختگان گوهر شناس ایرانی در این مواجهه، سخت واله و شیدای فاطمه (س) و علی (ع) و آلش گشتند. نیاکان پاکمان، الماس گم‌گشته‌ی خویش را در معدن ذغال‌سنگ یافتند (!) و چونان حلقه‌ای مستحکم آن الماس بی‌بدیل را در برِ جان خویش گرفته و حتی جان خود را بهای حفظ آن گوهر ساختند. چراکه «قدر زر، زرگر شناسندقدر گوهر، گوهری»!

رودکی بزرگ، پدر شعر پارسی و احیاگر تاریخ تمدن و ادبیات ایران؛ حکیم فردوسی، خالق شاهکار بی‌بدیل شاهنامه؛ کسایی مروزی، نخستین مرثیه‌سرای عاشورا به زبان فارسی؛ حکیم میسری، شاعر باریک‌بین و ژرف‌اندیش ایران زمین؛ و اسدی طوسی، حماسه سرای بزرگ ایران را به‌واقع باید «پنج تن» احیا کننده تمدن و ادبیات ایران و زنده کننده زبان پارسی پس از حملهٔ تازیان دانست.

استادالشعرا و پدر شعر پارسی، رودکی بزرگ، بهای محبت و مودتش به علی و فاطمه درود خدا بر ایشان و خاندان پاکشان را با کشیده شدن میل در دو چشم خود پرداخت، اما حاضر به دل بریدن از خاندان کرامت نگشت.اوج دلدادگی وی به امیر مومنان، در ابیات زیر به خوبی قابل فهم است:

کسی را که باشد به دل مهر حیدر

شود سرخ‌رو در دو گیتی بِه‌آور

اَیا سَرو بُن، در تک و پوی آنم

که فَرغَندآسا بپیچم به تو بَر

(دیوان رودکی)

   

حکیم فردوسی هم بهای حفظ گوهر محبت به اهل بیت را با تبعید شدن و مرگ در غربت پرداخت. حتی پس از مرگ نیز به جرم تشیع و محبت به اهل بیت نبی، جسدش مجوّز دفن در قبرستان مسلمانان را دریافت نکرد. با این وجود، هیچ گاه حاضر به فروش گوهر مودّت فی القربی به ابناء دون دنیا نشد.

او دو یادگار رسول رحمت - خردورزی و مودت فی القربی - را در جان و دل با هم آمیخت و آن را همه‌ی سرمایه‌ی عمر خویش برشمرد. وی این ناب‌ترین گوهر هستی را به‌عنوان برترین میراث جاودان ایران زمین برای فرزندانش معرفی نمود و آن را دیباچه‌ی شاهنامه‌ی جاوید خویش قرار داد تا همیشه فرزندان این سرزمین متمسک به این گوهر یکتا باشند. فردوسی، راه رستگاری را تنها همین مسیر یعنی تمسک و پناهنده شدن به کشتیِ نجاتِ اهل بیت پیام آور رحمت معرفی کرد و چنین سرود:

ترا دانش و دین رهاند درست

درِ رستگاری بیایدت جست

وگر دل نخواهی که باشد نژند

نخواهی که دائم بوی مستمند

به گفتار پیغمبرت راه جوی

دل از تیرگی‌ها بدین آب شوی:

که من شهر علمم علی‌ام در در است

درست؛ این سخن قول پیغمبر است

منم بندهٔ اهل بیت نبی،

ستاینده خاک پاک وصی

حکیم این جهان را چو دریا نهاد

برانگیخته موج از او تندباد

چو هفتاد کشتی بر او ساخته

همه بادبان‌ها برافراخته

یکی پهن کشتی بسان عروس

بیاراسته هم‌چو چشم خروس

محمد بدو اندرون با علی

همان اهل بیت نبی و علی

اگر چشم داری به دیگر سرای

به نزد نبی و علی گیر جای

برین زادم و هم برین بگذرم

چنان دان که خاک پی حیدرم

(دیباچه شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی)

   

دلدادگی و شیفتگی ایرانیان پس از یافتن گوهر گم‌گشته‌ی فطرت خویش، چنان با جسم و جان حقیقت‌جوی مردم این سرزمین عجین شد که کسایی مروزی در عصر خفقان و شیعه‌کشی عباسیان، در معرفی یگانه صراط مستقیم الهی چنین سرود:

مدحت کن و بستای کسی را که پیمبر

بستود و ثنا کرد و بدو داد همه کار

آن کیست بدین حال و که بودست و که باشد؟

جز شیر خداوند جهان حیدر کرار

این دین هدیٰ را به مثل دایره‌ای دان

پیغمبر ما مرکز و حیدر خط پرگار

علم همه عالم به علی داد پیمبر

چون ابر بهاری که دهد سیل به گلزار

(دیوان کسایی مروزی)

   

میسری، حکیم، طبیب و شاعر بزرگ ایران زمین نیز محبت و ارادت خود به خاندان وحی را چنین در چکامه‌ی خویش فریاد می‌کند:

درودش بر محمّد صد هزاران

پس آن‌گه بر همه فرخنده‌یاران

درودش بر علی هرچ آن نکوتر

وَ بر جفت وی آن پاکیزه‌دختر

پس آن‌گه بر حسین و بر حسن بر

به فرزندان ایشان تن به تن بر

(دانشنامه حکیم میسری)

   

اسدی طوسی از شاعران باریک‌اندیش و ژرف‌بین ایران که به مدد وسعت فکر و طبع ورزیده‌اش، دری تازه به روی سخن‌سرایان گشود و طرزی نوین را بنیان نهاد نیز به جهت ارادت به اهل بیت هدی مجبور به مهاجرت از خراسان به غرب ایران گردید. گوشه‌ای از ارادت عمیق وی به اهل بیت در ابیات زیر قابل مشاهده است:

ثنا باد بر جان پیغمبرش‌                       محمّد فرستاده‌ی رهبرش

که بد بر درِ دین ایزد کلید                     جهان یکسر از بهر او شد پدید

بدو داد دادار پیغام خویش‌                    بپیوست با نام او نام خویش

ز پیغمبران او پسین بد درست‌              و لیکن شود زنده زایشان نخست

یکی تن بدو خلق چندین هزار‌‌               برون آمد و کرد دین شکار

ببرد از همه گوی پیغمبری‌‌                    که با او کسی را نبد همسری

خبر زان چه بگذشت ازو در جهان‌‌           کجا راست آید به صد داستان

به یک چشم زد از دل سنگ سخت‌‌        به معجز برآورد نوبر درخت

دل دنیی از دیو بی بیم کرد‌‌                   مه آسمان را بدو نیم کرد

ز هامون به چرخ برین شد سوار‌‌             سخن گفت بر عرش با کردگار

گه رستخیز آب کوثر و راست‌‌                 لوا و شفاعت سراسر و راست

بر اندامش ایزد یکایک فزود‌‌                   هنرهاش را بر هنر بر فزود

ورا بود رفتن به یک دم ز جای‌‌                به درگاه سلطان هر دو سرای

ببرد از فرشته جدا پایگاه‌‌                      بر قاب قوسین یزدانش راه

سرافیل هم رازش و هم نشست‌‌          براق اسب و جبریل فرمان برست

همی دونش بر عرش آمد قیام‌‌‌              شده معجز او را ز ایزد پیام

به چندین بزرگی جهان دار راست‌‌‌           بدو داد پاک آن چنان کو بخواست

نمود آنچه بایست هر خوب و زشت‌‌‌         ره دوزخ و راه خرّم بهشت

چنان کرد دین را به شمشیر تیز             که باشد همی تا گهِ رستخیز

ز یزدان و از ما هزاران درود                    مر او را و یارانش را برفزود

کدامست یارش شناسی به نام             گزیده بهر کس ز دانش تمام

به تیغش شده داد و دین آشکار             که خوانند ورا شیر پروردگار

علی و بتول و حسین و حسن               همی نگذرانیم از ایشان سخن

نداریم با دیگران هیچ کار                       به مهر علی بگذران روزگار

(دیوان اسدی طوسی)

   

همانطور که پیشتر اشاره شد، این «پنج تن» احیاگران تاریخ و ادبیات این مرز و بوم هستند که پس از تهاجم و تاراج تمدن ایران باستان، با هوشمندی و زیرکی هرچه تمام‌، گوهر نابی که اعراب قدر آن را نشناخته و ندانسته بودند، کشف کرده، بذر آن را به ودیعت در سینه‌ی ایرانیان پاک‌طینت نهادند. ثمره‌ی کشت آن بذر پربرکت و بی‌بدیل در دل ایرانیان، محبت، دلدادگی و مودت ایرانیان به علی و آل علی شد. محبت و مودتی که چنان با ذات و دل و جان ایرانیان عجین گشت که جدایی افکندن میان آن دو، چون جدایش جان از جانان، محال و ممتنع است.

باری روزگاران گذشت و ایران عزیز در هر دوره‌ای درّی از دریای ادب پارسی را که «پنج تن» فرهنگ و  ادب سرزمین‌مان در جان ایرانیان به ودیعت نهادند نمایان ساخت. اینک این رسالت سنگین بر دوش ماست که برای نسل حاضر، آستین همت بالا زنیم و با آشنا کردن فرزندان این مرز و بوم با آثار فاخر و جاودان مشاهیر بزرگ این سرزمین، مانند رودکی بزرگ، حکیم فردوسی، کسایی مروزی، حکیم میسری، اسدی طوسی و... در کتاب‌ها و کلاس‌های درسی، روح و جان عزیزانمان را با میراث غنی ادبی خویش عجین سازیم.

بکوشیم با انتقال این میراث گران‌سنگ به نسل جدید، فرزندان‌مان را بیش از پیش با مفاخر بزرگ این سرزمین و اوج دلدادگی‌شان به خاندان عترت آشنا سازیم و دلبندان خود را به قول فردوسی بزرگ، در کشتی نجات اهل بیت نور قرار دهیم تا پیوسته این سرزمین و اهل آن از توفان‌های سهمگین همه دوران‌ها در امان باشند.